جدول جو
جدول جو

معنی روارو - جستجوی لغت در جدول جو

روارو
کثرت آمد و شد خلق، آمد و رفت مردم روبرو، مقابل و مواجه
تصویری از روارو
تصویر روارو
فرهنگ لغت هوشیار
روارو
کثرت آمد و شد، آمد و شد مردم در جایی، پیاپی و باشتاب رفتن، گروهی از مردم یا سپاهیان، برای مثال زمین از بار آهن خم گرفته / هوا را از روارو دم گرفته (نظامی۲ - ۲۵۴)
روارو برآمدن: فریاد روارو بلند شدن، بانگ بروبرو زدن، برای مثال روارو برآمد که بگشای راه / که آمد نوآیین یکی پیشگاه (فردوسی - ۲/۳۷۳)
روارو زدن: فریاد بروبرو برآوردن، برای مثال وقت بیاید که روارو زنند / سکۀ ما بر درمی نو زنند (نظامی۱ - ۶۲)
تصویری از روارو
تصویر روارو
فرهنگ فارسی عمید
روارو
((رَ))
آمد و شد مردم در جایی، کثرت آمد و شد
تصویری از روارو
تصویر روارو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روبرو
تصویر روبرو
متضاد، مقابل، مواجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روبرو
تصویر روبرو
مواجه و مقابل، برابر، رویاروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویارو
تصویر رویارو
برابر، روبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویارو
تصویر رویارو
روبارو، رو به رو، برابر هم، روی در روی، در مقابل، برای مثال مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی ی یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانت مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی - شاعران بی دیوان - ۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبارو
تصویر روبارو
برابر هم، رو به رو، رویاروی، روی در روی، رو در رو، از مقابل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وارو
تصویر وارو
وارون، واژگون، در ورزش در ژیمناستیک، پشتک
وارو زدن: در ورزش پشتک زدن در آب، گود زورخانه و بر روی زمین، برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وارو
تصویر وارو
وارون، واژگون، پشتک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارو
تصویر وارو
قلمه های درخت تبریزی را گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روارو زدن
تصویر روارو زدن
فریاد برو برو برآوردن، برای مثال وقت بیاید که روارو زنند / سکۀ ما بر درمی نو زنند (نظامی۱ - ۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روارو برآمدن
تصویر روارو برآمدن
فریاد روارو بلند شدن، بانگ بروبرو زدن، برای مثال روارو برآمد که بگشای راه / که آمد نوآیین یکی پیشگاه (فردوسی - ۲/۳۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواروزن
تصویر رواروزن
نقیب و پاسبان لشکر، آنکه بانگ روارو می زند، برای مثال رواروزنان نای زرین زدند / سراپرده بر پشت پروین زدند (نظامی۵ - ۸۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روارو زدن
تصویر روارو زدن
((~. زَ دَ))
فریاد زدن، فریاد برو برو زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواروزنان
تصویر رواروزنان
در حال روارو زدن، برای مثال رواروزنان تیر پولادسای / در اندام شیران پولادخای (نظامی۵ - ۷۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختروارون
تصویر اختروارون
طالع بد
فرهنگ فارسی معین