روارو زدن روارو زدن فریاد بُرُو بُرُو برآوردن، برای مِثال وقت بیاید که روارو زنند / سکۀ ما بر درمی نو زنند (نظامی۱ - ۶۲) فرهنگ فارسی عمید
وارو زدن وارو زدن در ورزش پشتک زدن در آب یا گود زورخانه و بر روی زمینبرعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن فرهنگ فارسی عمید
وارون زدن وارون زدن واژگون شدن سرنگون شدن: (ز خشم تو وارون شود خصم والا زعفو تو والا شود بخت وارون) (سوزنی)، دیگرگون شدن تغییر یافتن فرهنگ لغت هوشیار
هواره زدن هواره زدن چفته زدن تهمت زدن متهم ساختن: گر از یک کام اوگیری کناره زند در یک زمانت صد هواره. (اسرارنامه) فرهنگ لغت هوشیار