- رهنما
- هادی
معنی رهنما - جستجوی لغت در جدول جو
- رهنما
- راهنما، رهبر، ره نماینده، هادی، دلیل
- رهنما ((رَ نَ یا نِ یا نُ))
- پیشوا، هادی، بلد، بلد راه، کسی که مسیر را می داند، راهنما
- رهنما
- راهنما، آنکه راهی را به دیگری نشان می دهد و او را راهنمایی می کند، راه نماینده، رهبر، پیشوا، نقشه یا هر چیز دیگر که کسی از روی آن راه و مقصد خود را پیدا می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشان دهنده راه، هادی، بلد راه
هدیه ای که هنگام دیدن روی عروس یا نوزاد می دهند
کسی که راهی را به دیگری نشان می دهد و او را راهنمایی می کند، راه نماینده، رهبر، پیشوا، نقشه یا هر چیز دیگر که کسی از روی آن راه و مقصد خود را پیدا می کند
ساعت، گاهنامه تقویم
Guide, Mentor, Facilitator
посредник , путеводитель , наставник
Facilitator, Führer, Mentor
фасилітатор , гід , наставник
facilitator, przewodnik, mentor
促进者 , 指南 , 导师
facilitador, guia, mentor
facilitatore, guida, mentore
facilitador, guía, mentor
facilitateur, guide, mentor
facilitator, gids, mentor
सुविधा देनेवाला , मार्गदर्शक , मार्गदर्शक
fasilitator, pemandu, mentor
مساعدٌ , دليلٌ , مرشدٌ
מדריך , מנטור
促進者 , ガイド , メンター
촉진자 , 가이드 , 멘토
kolaylaştırıcı, rehber, mentor
mwezeshaji, mwelekeo, mshauri
ผู้ส่งเสริม , ไกด์ , ที่ปรึกษา
সহায়ক , গাইড , পথপ্রদর্শক
سہولت کار , رہنما , رہنما
رهنمونی، ارشاد، دلالت