جدول جو
جدول جو

معنی رهنمای

رهنمای
(یِ تَ / تِ)
رهنما. راهنمای. راهنما. رهنما. دلیل. هادی. رهبر. (یادداشت مؤلف). نمایندۀ راه. (شرفنامۀ منیری) :
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای.
فردوسی.
گرفتند نفرین بر آن رهنمای
به زخمش فکندند هریک ز پای.
فردوسی.
هر جایگه که رای کند دولتش رفیق
هر جایگه که روی کند بخت رهنمای.
فرخی.
سپاس از خدا ایزد رهنمای
که از کاف و نون کرد گیتی به پای.
اسدی.
رجوع به راهنمای و رهنما و راهنما شود
لغت نامه دهخدا