- رها (دخترانه)
- آزاد، نجات یافته، آزاد
معنی رها - جستجوی لغت در جدول جو
- رها
- خلاص
- رها
- بی قید، آ زاد
- رها
- آزاد، یله، بی قید و بند
رها شدن: آزاد شدن، نجات یافتن از قید و بند
رها کردن: آزاد کردن، ول کردن
- رها ((رَ))
- خلاص شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام پسر گودرز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
نغمه و آهنگسیت از موسیقی قدیم
متاع، کالا
والا دگر چینه کش
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد
فراخ گسترده، فراخ کس
متاع، کالا، رخت خانه
گرو بستن، شرط بستن، شرط بندی در اسب دوانی
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاب، راهوی
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاو، راهوی
جمع رهن، گرو
باکراه با نفرت: طوعا او کرها
خلاصی، نجات
سوقات
جمع رهینه، گروگان ها، گروها جمع رهینه گروها گروگانها
نجات خلاص (از قید و بند)
جمع رهینه گروها گروگانها
خلاص نجات (از قید و بند)
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد
چیزی که کسی از سفر برای خویشان و دوستان آورد سوغات هدیه نورهان
نجات دادن خلاص کردن (از قید و بند)
خلاص کننده، منجی، آزادی، بخشنده
نجات داده شده خلاص کرده
نجات دادن خلاص کردن (از قید و بند)
نجات یافته خلاص گشتن (از قید و بند)
نازکی