جدول جو
جدول جو

معنی رمضانی - جستجوی لغت در جدول جو

رمضانی
(رَ مَ)
ده کوچکی است از دهستان سیریز از بخش زرند کرمان در 48هزارگزی راه فرعی زرند و راور. دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمضان
تصویر رمضان
(پسرانه)
سنگ گرم و سوزان، نام ماه نهم از سال قمری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صمدانی
تصویر صمدانی
ابدی، سرمدی، ربانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
آنچه مربوط به روح و روان باشد
دانشمند و پیشوای دینی، فقیه
معنوی، دینی، مذهبی
دارای پارسایی و صفا، مربوط به عالم ملکوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریحانی
تصویر ریحانی
در خوشنویسی، از خطوط اسلامی شبیه نسخ، اختراع ابن بواب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمضان
تصویر رمضان
ماه رمضان، ماه نهم سال قمری، شهر الصوم، ماه روزه، رمضان المبارک، ماه صیام، ماه مبارک، شهر الصبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمرانی
تصویر عمرانی
مربوط به عمران مثلاً عملیات عمرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمانی
تصویر رمانی
آنچه در شکل و رنگ شبیه دانۀ انار باشد، سرخ رنگ، کنایه از نوعی یاقوت مرغوب
فرهنگ فارسی عمید
(رُمْ ما)
منسوب است به رمان که بطنی است از مذحج و او رمان بن کعب بن أودبن صعب بن سعدالعشیره است. (از لباب الانساب)
منسوب است به رمان بن معاویه بن ثعلبه بن عقبه که بطنی است از سکون. (از لباب الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ نی یَ)
نام دولت کوچکی است که در اوایل ظهور دولت عثمانی بر آطنه (ادنه) و طرسوس و سیس حکومت داشته است. مؤسس این دولت، رمضان پسر ’یورکر’ است. وی از جمله رؤسای ترکمانانی بود که در خدمت پدر ارطغرل غازی سلیمانشاه بود. این یورکر و رمضان با قوم خود در چراگاههای جبال آطنه به پرورش اغنام خود مشغول بودند و بمرور زمان نفوذ و اقتداری کسب کردند و حکومتی تشکیل دادند. از تاریخ 780 تا 980 هجری قمری فرمانروایی داشتند. فرمانروایان این دولت هفت تن بودند و خلیل بک فرمانروای چهارم بود که تابع دولت عثمانی شد و عاقبت دولت عثمانی حاکمی مستقل به آطنه گسیل کرد و دولت رمضانیه بکلی منقرض شد. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به آل عثمان و قاموس الاعلام شود
لغت نامه دهخدا
(رُمْ ما)
عمرو بن تمیم. از رواه حدیث است و از پدر خویش روایت کند. (از لباب الانساب)
زید بن حبیب الجهنی. ازرواه است و از شعبی روایت کند. (از لباب الانساب)
ابوالحسن علی بن عیسی الرمانی نحوی. متوفی بسال 384 هجری قمری رجوع به ابوالحسن رمانی و انساب سمعانی و ریحانه الادب شود
لغت نامه دهخدا
(رُمْ ما)
آنچه در شکل و رنگ شبیه انار باشد. (از اقرب الموارد). و مشابهت را بیشتر رنگ سرخ از آن اراده کنند، لعل و یاقوت. (آنندراج) :
رسیدم من به درگاهی که دولت
از او خیزد چو رمانی ز معدن.
منوچهری.
- یاقوت رمانی، اجود انواع یاقوت است. (الجماهر بیرونی). یاقوت سرخ خوش و برنگ دانۀ انار: در پیش تخت اعلی پانزده پاره یاقوت رمانی و لعل بدخش و زمرد و مروارید و پیروزه. (تاریخ بیهقی).
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود.
حافظ.
و رجوع به یاقوت رمانی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
ماه روزه. (از منتهی الارب). ماه نهم از ماههای قمری بین شعبان و شوال. ج، رمضانات، رماضین، ارمضاء، ارمضه. (از اقرب الموارد). ماه صیام. و رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پای روندگان می سوزد و شاید که بوقت وضع این اسم ماه صیام در شدت گرما باشد و یا مأخوذ است از رمض که بمعنی سوختن است، چون ماه صیام گناهان را می سوزد لهذا به این اسم مسمی گشت و یا آنکه مشتق از رمض است و معنی رمض سوخته شدن پای از گرمی زمین، چون ماه صیام موجب سوختگی و تکلیف نفس است. (از غیاث اللغات). ماه نهم از سال هجری قمری بین شعبان و شوال و آن ماه روزه برای مسلمانان است و نام آن در لغت قدیم ناتق است. (از متن اللغه). ماه مبارک. شهراﷲ. (یادداشت مؤلف) : شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن. (قرآن 185/2).
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به
عید رمضان آمد، المنه لله.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 99).
ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد.
سعدی (گلستان چ یوسفی ص 85).
کسان که در رمضان چنگ می شکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند.
سعدی.
برگ تحویل می کند رمضان
بار تودیع بر دل اخوان.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 721).
ماه فرخنده روی برپیچید
و علیک السلام یا رمضان
سعدی (کلیات چ مصفا ص 721).
زان باده که در میکدۀ عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 184).
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است.
شاطر عباس صبوحی
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
افندی، ابن محمد الحنفی. او راست: شرحی بر شرح عقاید النسفی علامه تفتازانی. (از معجم المطبوعات)
(شیخ...) در زمان ایلدرم بایزید منصب قضا و وزارت داشت. (حبیب السیر چ خیام ص 511)
ابن عبدالمحسن ویزوی و معروف به بهشتی است. او راست: حاشیه ای بر حاشیۀ شرح عقاید النسفیه. (معجم المطبوعات). رجوع به بهشتی و معجم المطبوعات و قاموس الاعلام ترکی ذیل بهشتی شود
از مردم تیره و معروف به سعیی است. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به سعیی و قاموس الاعلام ترکی ذیل سعیی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رمانیه
تصویر رمانیه
نارک خوراکی از دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
مرجانی در فارسی: بسدی وستن منسوب به مرجان: دهند اگر به نباتات آب شمشیرش همه شکافته سر برد مند و مرجانی. (وحشی بافقی) یا جزیره مرجانی. جزیره ای که از مجموع مرجانها تشکیل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمرانی
تصویر عمرانی
آبادانی منسوب به عمران: امور عمرانی کشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمدانی
تصویر صمدانی
برینیک مینوی خدایی منسوب به صمد ربانی الهی: عارف صمدانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانی
تصویر رمانی
ناری منسوب به رمان بسیار سرخ: لعل رمانی یاقوت رمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمضان
تصویر رمضان
ماه روزه، ماه نهم از ماههای قمری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سمنان از مردم سمنان اهل سمنان، لهجه ای که مردم سمنان بدان سخن گویند
فرهنگ لغت هوشیار
ناز بویا گونه ای باده سبز و تنک، آمیزه تنباکو و بویه ها منسوب به ریحان، شراب صاف شده باده مصفی، یکی از اقسام خطوط اسلامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
منسوب به روح، آنچه از مقوله روح و جان باشد، پیشوای مذهبی، پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحمانی
تصویر رحمانی
مینوی خدایی منسوب به رحمان خدایی ربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربذانی
تصویر ربذانی
یاوه باف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمغانی
تصویر ارمغانی
ارمغان، پرمغان، ره آورد، سوغات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمضان
تصویر رمضان
((رَ مَ))
ماه نهم از سال قمری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمانی
تصویر رمانی
((رُ مّ))
منسوب به رمان، بسیار سرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
((رُ))
پیشوای مذهبی، پارسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریحانی
تصویر ریحانی
((رَ یا رِ))
منسوب به ریحان، شراب صاف شده، از خطوط اسلامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمانی
تصویر فرمانی
فرمانبر، مطیع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمانی
تصویر فرمانی
آمرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویانی
تصویر رویانی
جنینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرمانی
تصویر آرمانی
ایده آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
ایرمان، دین یار، مغمرد، وخشی، مینوی، کاتوزی
فرهنگ واژه فارسی سره