- رمث (اِ تِ)
درد شکم خاستن شتر از بسیاری خوردن. (زوزنی). گله کردن شتر از خوردن نوعی از شوره. (تاج المصادر بیهقی). خوردن شتر شورگیاه را و رنجور شدن از وی. (منتهی الارب). رمث خوردن شتر و رنجور گردیدن از خوردن آن گیاه. (از اقرب الموارد) ، آمیخته و شوریده شدن کار. (از منتهی الارب) (آنندراج). درهم و آشفته شدن کار. (از اقرب الموارد)
اصلاح کردن چیزی. (منتهی الارب). اصلاح کاری. (از اقرب الموارد) ، مالیدن به دست. (منتهی الارب). مسح کردن به دست، رمث چیزی، دزدیدن آن، رمث چیزی به چیزی، به هم درآمیختن آنها. (از اقرب الموارد)
اصلاح کردن چیزی. (منتهی الارب). اصلاح کاری. (از اقرب الموارد) ، مالیدن به دست. (منتهی الارب). مسح کردن به دست، رمث چیزی، دزدیدن آن، رمث چیزی به چیزی، به هم درآمیختن آنها. (از اقرب الموارد)
