کندر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، بستج، مصطکی، بستخ، رماست، کندر رومی
کُندُر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، بُستَج، مَصطَکی، بُستَخ، رَماست، کُندُر رومی
جمعگونه ای از رمث که نام گیاهی است در بادیه، ارمال سریر، بافتن آن با برگ خرما. به رسن برگ خرما بافتن سریر را. (منتهی الأرب) ، ارمال حبل،دراز کردن رسن را. (منتهی الأرب) ، ارمال زاد، سپری کردن توشه، ارمال قوم، سپری شدن زادشان. بی زاد ماندن قوم. (تاج المصادر بیهقی). بی زاد و توشه شدن مردم. درویش شدن، ارمال سهم، آلوده بخون شدن تیر. (منتهی الأرب) ، ارمال مراءه، ارمله گردیدن زن. (منتهی الأرب). بیوه شدن زن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
جمعگونه ای از رِمث که نام گیاهی است در بادیه، ارمال ِ سریر، بافتن آن با برگ خرما. به رسن برگ خرما بافتن سریر را. (منتهی الأرب) ، ارمال حبل،دراز کردن رسن را. (منتهی الأرب) ، ارمال زاد، سپری کردن توشه، ارمال قوم، سپری شدن زادشان. بی زاد ماندن قوم. (تاج المصادر بیهقی). بی زاد و توشه شدن مردم. درویش شدن، ارمال ِ سهم، آلوده بخون شدن تیر. (منتهی الأرب) ، ارمال مراءه، ارمله گردیدن زن. (منتهی الأرب). بیوه شدن زن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)