- رقیده
- شاخه خوابانده
معنی رقیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باور، دیدگاه
واصله
خاشکدان (صندوق دخل صندوق نگاهداری رسیدها و چک ها)
فرنی از خوردنی ها، سر شیر
آمده، وارده
رقیمه (از تازی رقیم) : پارسا زن، نبشته نوشته نبشته، مراسله مرقومه جمع رقیمجات. یا رقیمه اول عرش، حرف الف
آشامیدنیهای آبکی، مایعات رقیقه
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گستراند و بر تنور بندند
ترسیده و گریخته، احتراز کرده بسبب نفرت و کراهت
نجات یافته خلاص شده
رقیق، کنیز، کنیز زرخرید
رهاشده، آزاد شده، نجات یافته
دین، ایمان، مذهب، رای، آنچه انسان به آن اعتقاد دارد، باور، آنچه انسان در دل و ضمیر خود نگه می دارد
عقیدت، آنچه بدان باور دارند، اعتقاد، رای، ایمان، باور
شل و نا استوار شده در جای خود
نوشته، مراسله
بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک می کنند و به تنور می زنند، بالشتک
رنگ شده
نامه، نوشته
رم کرده، گریخته
آمده، به دست آمده، ویژگی میوهای که نموش کامل شده و موقع چیدن و خوردن آن باشد
спелый
зрілий
dojrzały
maduro
maturo