- رقبه
- نگهبانی، ترس، بی فرزندی، خود ساختگی خود بزرگی تله پلنگ، زمین بی سود زمین بی بهره بن گردن، برده، زمین ده، دارندگی زمین، زمین ورستادی گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
معنی رقبه - جستجوی لغت در جدول جو
- رقبه
- مفرد واژۀ رقاب، گردن، جمع رقبات، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد
- رقبه ((رُ))
- گردن، بنده، غلام، ملکی که به کسی سپرده می شودکه تا پایان عمر از آن بهره ببرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جای دیدبان در بلندی، مرقب
گوشت پاره آشکار
جای دیده بان بر بلندی جایی که دیده بانی کنند
تراز، رده، دهناد، رسته
مادراندر زن پدر. مونث راب: زن پدر زن بابا مامندر
افسار، بند ریسمان، رشته گره دار حلقه (از طناب و مانند آن)، بند رشته رشته گره دار، بند گردن، یا ربقه اطاعت بند فرمانبرداری
پایه، مقام، درجه
زمین فراخ، پیش خانه، گشادگی جای
اسپست تر (یونجه تر)
یازش گراه گرایش
رشبه آوند نارگیلی کشکول
زانو، آرنج از هر جانور ، سواری محل اتصال ران و ساق پا زانو جمع رکب رکبات
دعا، افسون
کف شیر، مایه ماست، مانده شیر افزود بر آرش های روبه: نیاز، درویشی، سرگشتگی جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید
نان کلاغ از گیاهان، سبزه زار، رود کنار
خرما بن بلند کویک بلند
نوشته، نامه
پر خواب: مرد
حق انتفاعی که بموجب عقدی از جانب مالک برای مدتی معین بشخصی داده شود حق رقبی
گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
جمع رقیب همچشمان رقیبان
در فارسی: همچشمی همالش در تازی: نگهبانی پاسداری
گمان شک (پارسی است)، چفته (اتهام)، تاسگی
ترسیدن
سوراخ کوچک
مدتی از روزگار، سال
خرکره ماده کره ماچه خر، پشم پیچنده بر دست برای رشتن
پایه، مقام، درجه، منزلت
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رومه، رنب
محل اتصال ساق پا و ران، زانو