جدول جو
جدول جو

معنی رقبا - جستجوی لغت در جدول جو

رقبا
جمع رقیب همچشمان رقیبان
تصویری از رقبا
تصویر رقبا
فرهنگ لغت هوشیار
رقبا
رقیب ها، آنانکه می خواهند از کسی پیشی گیرد، آنانکه با کسی رقابت می کنند، هر یک از دو نفری که به یک نفر عشق می روزند، نگهبان ها، پاسبان ها، محافظ ها، جمع واژۀ رقیب
تصویری از رقبا
تصویر رقبا
فرهنگ فارسی عمید
رقبا
((رُ قَ))
جمع رقیب
تصویری از رقبا
تصویر رقبا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چشمداشت، بیوسیدن (انتظار کشیدن)، نگهبانی، افسار کردن رقبانی ستبر گردن مرد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رقبه، بنگردن ها، بندگان، داراک ورستادی (موقوفه) جمع رقبه گردنها، بندگان بنده ها، املاک و مستغلات موقوفه
فرهنگ لغت هوشیار
رقیبان، نگهبانان، جمع رقیب، همال ها همکوشان جمع رقیب همچشمان رقیبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقبات
تصویر رقبات
رقبه ها، گردنها، کنایه از املاک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقبات
تصویر رقبات
((رَ قَ))
جمع رقبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقعا
تصویر رقعا
گاو رنگی، لاغر سرین، گیلدارو (گویش گیلکی) سرخس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقشا
تصویر رقشا
مار پیسه، بانگ شتر
فرهنگ لغت هوشیار
حق انتفاعی که بموجب عقدی از جانب مالک برای مدتی معین بشخصی داده شود حق رقبی
فرهنگ لغت هوشیار
نگهبانی، ترس، بی فرزندی، خود ساختگی خود بزرگی تله پلنگ، زمین بی سود زمین بی بهره بن گردن، برده، زمین ده، دارندگی زمین، زمین ورستادی گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقبه
تصویر رقبه
مفرد واژۀ رقاب، گردن، جمع رقبات، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقاب
تصویر رقاب
رقبه ها، گردنها، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
فرهنگ فارسی عمید
جمع نقیب: نقیبان، آنهایی هستند که بر ضمایر مردم مطلعند و آنهاسیصد نفرند
فرهنگ لغت هوشیار
((رُ با))
حق انتفاعی که به موجب عقدی از جانب مالک برای مدتی معین به شخصی داده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقبه
تصویر رقبه
((رُ))
گردن، بنده، غلام، ملکی که به کسی سپرده می شودکه تا پایان عمر از آن بهره ببرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقاب
تصویر رقاب
((رِ))
جمع رقبه، گردن ها، پس گردن ها
فرهنگ فارسی معین
در بدیع شعری که در هر کلمۀ آن یک حرف نقطه دار و یک حرف بی نقطه باشد مانند این بیت، برای مثال جان کند تازه غمزۀ جانان / می سزد جای وی میانۀ جان، فتنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقبا
تصویر عقبا
جهان، دیگر آخرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقبی
تصویر رقبی
نوعی حق انتفاع برای مدت معین که مالک در اختیار دیگری می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقبا
تصویر نقبا
نقیب ها، بزرگ ها، سرپرست ها، ضامنان و رئیس های قوم، مهتر قوم، جمع واژۀ نقیب
فرهنگ فارسی عمید
طلایه گردیدن و دیده بانی کردن سودی که وام دهنده بابت طلب خود بگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقب
تصویر رقب
جمع رقیب
فرهنگ لغت هوشیار
خشک شدن باز ایستادن: اشک یا خون، جنگ انداختن، آشتی دادن از واژگان دو پهلو، بالا رفتن از نردبان، بر آمدن: رگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربا
تصویر ربا
پسوند متصل به واژه به معنای رباینده مثلاً آهن ربا، جان ربا، دلربا، کهربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربا
تصویر ربا
فایده و سودی که طلبکار بابت طلب خود می گیرد، نوعی بیع و معامله که اسلام آن را تحریم کرده به جهت سود و بهره که داین از نقد و جنس به طریق استثمار فاحش از مدیون دریافت می کند
فرهنگ فارسی عمید
جامه پوشیدنی را گویند که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دگمه بهم پیوندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربا
تصویر ربا
((رِ))
پولی که بستانکار از بدهکار بابت منافع پول خود می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قبا
تصویر قبا
((قَ))
نوعی لباس بلند مردانه
فرهنگ فارسی معین
نوعی لباس جلوباز بلند مردانه که دو طرف جلو آن با دکمه بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقبات
تصویر ترقبات
جمع ترقب
فرهنگ لغت هوشیار