جدول جو
جدول جو

معنی رفتگری - جستجوی لغت در جدول جو

رفتگری
عمل و شغل رفتگر تمیز کردن خیابانها و کوچه ها
تصویری از رفتگری
تصویر رفتگری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رفوگری
تصویر رفوگری
همگری درزگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفتگر
تصویر رفتگر
ماموران شهرداری که کارشان جاروب کردن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفتگر
تصویر رفتگر
((رُ گَ))
مأمور شهرداری که به تمیز کردن کوچه ها و خیابان ها می پردازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفتگر
تصویر رفتگر
مامور شهرداری که کارش جاروب کردن خیابان ها و کوچه ها است، سپور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشگری
تصویر روشگری
آداب گری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایگری
تصویر رایگری
ریاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گفتاری
تصویر گفتاری
محاوره ای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کفشگری
تصویر کفشگری
کفاشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
خلاص، نجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفتگان
تصویر رفتگان
بمعنی مرده، جمع رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویگری
تصویر رویگری
عمل و شغل رویگر صفاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
اسارت، دربند بودن، کنایه از دچار شدن، کنایه از رنج و زحمت و شغل و کار بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرفتگی
تصویر گرفتگی
گرفته بودن، بسته بودن، بسته شدن، کنایه از اندوهگینی، تیرگی، ملال خاطر
فرهنگ فارسی عمید
سد شدن بست شدن: و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. یا گرفتگی بینی. زکام، اندوهگینی ملال خاطر انقباض مقابل انبساط: روزی گشاده باشی و روزی گرفته یی بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر ک (فرخی)، کسوف خسوف: اگر کسوف را مکث نبود یا تمام نگیرد او را سه وقت بود: نخستین بدو الکسوف و آغاز پدید آمدن گرفتگی و پیدا شدن رخنه اندر نور قمر. یا گرفتگی آفتاب (خورشید شمس)، کسوف. یا گرفتگی ماه (قمر) خسوف، تاری تیرگی (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
مواخذه، اسیری، بیچارگی، درماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه تها بگفتار اکتفا کند حراف مقابل کرداری: گویی که از نژاد بزرگانم گفتاری آمدی تو نه کرداری. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
رهایی، نجات، یافتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویگری
تصویر رویگری
((گَ))
عمل و شغل رویگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرفتگی
تصویر گرفتگی
((گِ رِ تِ))
سد شدن، بسته شدن، اندوهگینی، ملال خاطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
بیچارگی، درماندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روتاری
تصویر روتاری
گردنده، انجمنی که در سال ۱۹۰۵ میلادی از صاحبان صنایع و بازرگانان بزرگ به منظور کمک به امور خیریه در شهر شیکاگو تشکیل شد و به تدریج در اغلب کشورهای جهان شعبه هایی تاسیس کرد. در تهران نخستین باشگاه روتاری در سال ۱۹۵۶ تاسیس شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
آزادی، رهایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرفتگی
تصویر گرفتگی
Stuffiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرفتاری
تصویر گرفتاری
Enmeshment, Entrapment, Spasmodic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
emaranhado, armadilha, espasmódico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
Verstrickung, Falle, spasmodisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
plątanie, pułapka, spazmatyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
запутанность , ловушка , спазматичный
دیکشنری فارسی به روسی
заплутаність , пастка , судомний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
задушливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی