- رفتگری
- عمل و شغل رفتگر تمیز کردن خیابانها و کوچه ها
معنی رفتگری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همگری درزگیری
ماموران شهرداری که کارشان جاروب کردن است
مامور شهرداری که کارش جاروب کردن خیابان ها و کوچه ها است، سپور
آداب گری
ریاضی
محاوره ای
کفاشی
خلاص، نجات
بمعنی مرده، جمع رفته
عمل و شغل رویگر صفاری
اسارت، دربند بودن، کنایه از دچار شدن، کنایه از رنج و زحمت و شغل و کار بسیار
گرفته بودن، بسته بودن، بسته شدن، کنایه از اندوهگینی، تیرگی، ملال خاطر
سد شدن بست شدن: و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. یا گرفتگی بینی. زکام، اندوهگینی ملال خاطر انقباض مقابل انبساط: روزی گشاده باشی و روزی گرفته یی بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر ک (فرخی)، کسوف خسوف: اگر کسوف را مکث نبود یا تمام نگیرد او را سه وقت بود: نخستین بدو الکسوف و آغاز پدید آمدن گرفتگی و پیدا شدن رخنه اندر نور قمر. یا گرفتگی آفتاب (خورشید شمس)، کسوف. یا گرفتگی ماه (قمر) خسوف، تاری تیرگی (مطلقا)
مواخذه، اسیری، بیچارگی، درماندگی
آنکه تها بگفتار اکتفا کند حراف مقابل کرداری: گویی که از نژاد بزرگانم گفتاری آمدی تو نه کرداری. (ناصر خسرو)
رهایی، نجات، یافتگی
بیچارگی، درماندگی
گردنده، انجمنی که در سال ۱۹۰۵ میلادی از صاحبان صنایع و بازرگانان بزرگ به منظور کمک به امور خیریه در شهر شیکاگو تشکیل شد و به تدریج در اغلب کشورهای جهان شعبه هایی تاسیس کرد. در تهران نخستین باشگاه روتاری در سال ۱۹۵۶ تاسیس شد
آزادی، رهایی
Stuffiness
Enmeshment, Entrapment, Spasmodic
emaranhado, armadilha, espasmódico
abafamento
Verstrickung, Falle, spasmodisch
Stickigkeit
plątanie, pułapka, spazmatyczny
duchota
запутанность , ловушка , спазматичный
духота
заплутаність , пастка , судомний
задушливість