- رغیف
- گلوله خمیر، گرده نان
معنی رغیف - جستجوی لغت در جدول جو
- رغیف
- گردۀ نان، گلولۀ خمیر
- رغیف ((رَ))
- گرده نان، گلوله خمیر، جمع ارغفه. رغفان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به لرزه در آمدن زمین تنبیدن تنبش
کار محکم و استوار
صف، قطار، راسته، رده
زیست فراخ
رغبت کننده، فراخ، درون، مرد بسیار خوار
فرانسوی آبسنگ
درخشیدن و روشن گردیدن گونه کسی
شتاب از ترس
نیستان، نیزار، بیشه، درخت انبوه و درهم
کسی که پشت سر یا بر ترک دیگری سوار شود، پشت سر هم، چند تن یا چند چیزی که پشت سر یکدیگر قرار گیرند، در علوم ادبی در قافیه، کلمۀ مکرر که در آخر هر شعر پس از قافیۀ اصلی می آورند مانند کلمۀ «گیرند»، برای مثال نقدها را بود آیا که عیاری گیرند / تا همه صومعه داران پی کاری گیرند (حافظ - ۳۷۶) و یا کلمۀ «دارد»، برای مثال مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد / نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد (حافظ - ۲۵۴)
دوخ (بوریا)، دوخستان، درختستان، دول آبگیر
نزدیکان مرد، چاکر دزدان، واژه دزد
((رَ))
فرهنگ فارسی معین
رده، رسته، کلمه یا کلماتی که عیناً در آخر مصراع ها تکرار شود، پایه و رکن اساسی موسیقی ملی ایران است که به «مقام»، «دایره ملایم» و «آواز»، تقسیم می شود، دستگاه
زندگانی خوش و فراخ
چریدن چرا زمین پر آب و علف خاک پر نعمت
زمین پرآب و علف، زمین پرنعمت و پرکشت و زرع، زمین نزدیک به آب
گروه مرغان