جدول جو
جدول جو

معنی رعدانداز - جستجوی لغت در جدول جو

رعدانداز
خمپاره انداز، توپچی
تصویری از رعدانداز
تصویر رعدانداز
فرهنگ فارسی عمید
رعدانداز
(رَ اَ)
توپ. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 7) (آنندراج) ، توپچی. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 7). توپ انداز. (آنندراج). مأمور پرتاب رعد (سلاح...) (از فرهنگ فارسی معین) : رعداندازان رعداندازی درگرفته...’. (ظفرنامۀ یزدی چ امیرکبیر ج 2 ص 408 از فرهنگ معین) ، شمخال و زنبورک و خمپاره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روانداز
تصویر روانداز
آنچه در موقع خوابیدن بر روی خود می اندازند مانند لحاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودانداز
تصویر زودانداز
بدیهه، شعر و سخنی که زود و بی تامل گفته شود
فرهنگ فارسی عمید
زنی که پیشه اش بند انداختن به چهرۀ زنان است و موهای صورت زنان را با نخ می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لگدانداز
تصویر لگدانداز
ستوری که لگد بزند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
به عربی بدیهه گویند و تفسیر آن سخن بی اندیشه است. (برهان). مرادف بدیهه است یعنی آنچه ادراک آن موقوف به فکر و اندیشه نباشد. (انجمن آرا) (آنندراج). سخن بی فکر و اندیشه و بدیهه. (ناظم الاطباء). از برساخته های فرقۀ آذر کیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر شود
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ)
مردافکن. قوی. پرزور:
باده ای بود سخت مردانداز
شد حسابی ضرورت از آغاز.
اوحدی (جام جم ص 37)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از لگد انداختن. آنکه لگد اندازد. آنکه امتناع ورزد پذیرفتن امری یا چیزی را
لغت نامه دهخدا
(رِ خوا / خا)
شکارانداز. شکارگیر. نخجیرگیر. صیاد. شکارگر:
کشتن خود خواستم از غمزۀ خونریز او
گفت صیدانداز ساکن صید را تعجیل چیست ؟
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ هََ دَ / دِ)
زنی که با بند موی صورت زنان را درآورد. سلمانی زن. (فرهنگ فارسی معین). بنداندازنده. زنی که موی روی زنان کند. آنکه موی فضول از روی و پای زنان بردارد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
چیزی که در خواب بر رو اندازند مثل لحاف و پتوو شمد و غیر آنها. (فرهنگ نظام). مقابل زیرانداز.
- امثال:
زیراندازش زمین است و رواندازش آسمان، نظیر: آه ندارد با ناله سودا کند، یعنی بی نهایت بی چیز است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رو انداز
تصویر رو انداز
آنچه که به هنگام خواب بر روی خود اندازند مقابل زیر انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانداز
تصویر روانداز
چیزی که در خواب بر رو اندازند مثل لحاف و پتو و شمد و غیر آنها
فرهنگ لغت هوشیار
توف انداز مامور پرتاب رعد:) رعد اندازان رعداندازی در گرفته (ظفر نامه یزدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودانداز
تصویر زودانداز
شعر یا سخنی که به بدیهه و بی تأمل گفته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندانداز
تصویر بندانداز
((بَ. اَ))
سلمانی زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روانداز
تصویر روانداز
آنچه که به هنگام خواب به روی خود اندازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روانداز
تصویر روانداز
لحاف
فرهنگ واژه فارسی سره