جدول جو
جدول جو

معنی رطیئه - جستجوی لغت در جدول جو

رطیئه
(رَ ءَ)
زن گول. رطیاءمثله. ج، رطء، رطاآت. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ ءَ)
طلایه. (فرهنگ فارسی معین). طلایه. ج، ربایا. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ربایا شود، دیده بان. دیده بان لشکر. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
نوعی از طعام که به شیر و خرمای خسته برآورده ترتیب دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، کشک شکرآمیخته. (ناظم الاطباء). پینو شکرآمیخته. (منتهی الارب) ، جوال که در وی گوشت خشک و نان کاک دارند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). غراره. (مهذب الاسماء). حدیث: اخرج ثلاث اکل من وطیئه، ای ثلاث قرص من غراره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءَ)
مؤنث ردی ٔ. (یادداشت مؤلف). رجوع به ردی ٔ شود.
- ردیئهالهضم، ناگوارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءَ)
رویه. فکر و اندیشه. (ناظم الاطباء). با قلب همزه به یاء و ادغام یاء گویند اسم است از روء، به معنی تفکر و نظر کردن در کارها و آن حالتی است بین بداهت و تصمیم، یعنی اندیشیدن امری را پس از تصور آن و پیش از تصمیم گرفتن به آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حُ طَ ءَ)
مرد زشت کوتاه بالا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ ءَ)
گناه یا گناهی که بقصد کنند. (از منتهی الارب). ذنب. زلت. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خطیئات، خطایا، اندک از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءَ)
رزیّه. مصیبت. (ناظم الاطباء) (صراح اللغه) (از اقرب الموارد). و رجوع به رزیت و رزایا شود، عیب. (ناظم الاطباء). اصابه به انتقاص، و به ادغام رزیّه نیز گفته شود. ج، رزایا. (از اقرب الموارد). کمی. (از صراح اللغه) ، آسیب. ج، رزایا. (ناظم الاطباء). زیان. (مجمل اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رزیئه
تصویر رزیئه
آسیب و بلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویئه
تصویر رویئه
نگرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیئه
تصویر خطیئه
گناه، خطا، جمع خطئیات، خطایا
فرهنگ لغت هوشیار
وطیئه در فارسی: شیر و خرما، فرنی، کشک و شکر نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته بر آورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیئه
تصویر ربیئه
دیده بان، طلایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطیئه
تصویر وطیئه
((وَ ئِ یا ئَ))
نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته برآورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رزیئه
تصویر رزیئه
((رَ ئِ یا ئَ))
مصیبت عظیم، پیش آمد ناگوار، جمع رزایا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربیئه
تصویر ربیئه
((رَ ئَ یا ئِ))
دیده بان، طلایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطیئه
تصویر خطیئه
((خَ ئِ))
گناه، خطا، جمع خطایا
فرهنگ فارسی معین
اثم، اشتباه، تقصیر، خبط، خطا، سهو، گناه، لغزش
متضاد: حسنه
فرهنگ واژه مترادف متضاد