معنی خطیئه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خطیئه
خطیئه
- خطیئه
- گناه یا گناهی که بقصد کنند. (از منتهی الارب). ذنب. زلت. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خطیئات، خطایا، اندک از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
وطیئه
- وطیئه
- وطیئه در فارسی: شیر و خرما، فرنی، کشک و شکر نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته بر آورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
وطیئه
- وطیئه
- نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته برآورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
فرهنگ فارسی معین
خبیئه
- خبیئه
- پنهان کرده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس). ج، خبایا، پنهانی. (از منتهی الارب). راز نهانی. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خبایا
لغت نامه دهخدا