- رصید
- مراقب، چشم دارنده به چیزی
معنی رصید - جستجوی لغت در جدول جو
- رصید ((رَ))
- مراقب، مواظب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
بردبار، ارجمند، استوار، کوشا، دردناک محکم پابرجا استوار، جزیل استوار مقابل رکیک کلام رصین
کار محکم و استوار
دگمه مادگی
به هم پیوسته، روبند برای زنان
باژگیر، راهزن عالم هیئت رصد کننده راصد، راهدار محافظ راه، باجگیر
ابر باران ریخته
زیست فراخ
عالم بعلم هیئت
شجاع، دلیر، با عزم در جنگ
وصول، رسیدن
کژ کردن، شیر بیشه، گردنفراز
محصول، کشت و دروده
صید کردن
ویژگی سخن محکم و استوار
آنکه قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می رود تا کاروان در آنجا منزل کند، فرستاده شده از طرف کسی
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
آنچه از مزرعه درو کرده باشند، درو شده
راهنمای به راه راست، هادی، دارای رشد، رستگار، راه راست یافته، دلیر، از نام ها و صفات خداوند
غرچه (مابون) کونخاره
رگ زده شده
مغزپز، خشکه گوشت، چوبدستی، کوهان فربه درشتر، نیزه شکسته، چغامه از راه چغانه ای توبی ساز وز وزن چغامه ای توبی راه (شهید) نیزه شکسته، قصیده، شعر پاکیزه و نیکو، گوشت خشک، استخوان با مغز
تله دام شست شکار ابزار آلت صید جانوران دام، جمع مصائد (مصاید)
میانسرای، آستانه در، آغل، شکاف گارباره (غار)، تنگ دوسیده آستان پیشگاه سرای آستانه، حظیره مانندی که در کوه از سنگ سازند جهت ستوران، حظیره ای که از ساقه های درخت سازند
عالم هیئت، رصدکننده، راهدار، محافظ راه، باجگیر
((رِ یا رَ))
فرهنگ فارسی معین
رسیدن، نوشته ای که به موجب آن دریافت کننده پول یا شیء، دریافت آن را تأیید می کند، قبض