- رشیخان (رَ)
از رستاق طبرش همدانی و اصبهانی. (ترجمه تاریخ قم ص 120)
معنی رشیخان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، سیان، پرسیان
چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به دست آید، مفت، مجانی، کنایه از صمیمی، بدون دریافت حق الزحمه، راهگان، چیزی که در راه پیدا کنند، کنایه از پست، بی ارزش
(شَ)
لغت نامه دهخدا
در نزد فقها، ابوحنیفه و ابویوسف باشند بعلت آنکه هر دو استاد محمد شیبانی بوده اند. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لقب مصعب بن عبدالله محدث. (منتهی الارب)
لقب مصعب بن عبدالله محدث. (منتهی الارب)
(شَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد و 132 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
جمع واژۀ شیخ، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، رجوع به شیخ شود
دهی از بخش ملاوی شهرستان خرم آباد، دارای 1000 تن سکنه، آب آن از چشمۀ ریخان ومحصول عمده آنجا غلات، لبنیات و پشم و صنایع دستی زنان فرشبافی است، ساکنان از طایفۀ جودکی هستند و زمستان قشلاق می روند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(رَ)
لغت نامه دهخدا
یا رشیدخان جغتایی، پسراوبحه خان از خوانین چنگیزخان بود و مدتها در کاشغر و توابع فرغانه حکمرانی و سلطنت کرد و در 771 هجری قمری وفات یافت. طبع موزنی داشت. اگرچه غالب اشعارش به ترکی جغتایی است به زبان پارسی این مطلع گفته است:
از آمدن یار شنیدم خبر امروز
در شهر فتاده ست عجب شور و شر امروز.
(از مجمع الفصحا ج 1 ص 28).
و رجوع به رشید جغتایی در فرهنگ سخنوران شود
از سپهسالاران و فضلای هند است. در محاصرۀ قندهار از طرف ’اورنگ زیب’ و ’داراشکوه’ پسران شاه جهان (در سال 1062 هجری قمری). شرکت داشت و شرح این محاصره را روزبه روز به رشته تحریر درآورد و کتابی به نام ’لطایف الاخبار’ تصنیف کرد. رجوع به سبک شناسی ج 3 ذیل ص 297 و 198 شود
از آمدن یار شنیدم خبر امروز
در شهر فتاده ست عجب شور و شر امروز.
(از مجمع الفصحا ج 1 ص 28).
و رجوع به رشید جغتایی در فرهنگ سخنوران شود
از سپهسالاران و فضلای هند است. در محاصرۀ قندهار از طرف ’اورنگ زیب’ و ’داراشکوه’ پسران شاه جهان (در سال 1062 هجری قمری). شرکت داشت و شرح این محاصره را روزبه روز به رشته تحریر درآورد و کتابی به نام ’لطایف الاخبار’ تصنیف کرد. رجوع به سبک شناسی ج 3 ذیل ص 297 و 198 شود
صندوق گونه ای که دکانداران چون عطار وسقط فروش بر پشت آن نشینند و بر بالای آن ترازو گذارند
این واژه پارسی است ودرست آن: اژیران اژیر هوشمند و زیرک شعبه پنجم از شعب بیست و چهار گانه موسیقی که قدما آن را جزو حسینی می دانستند ولی حسین امروزه از قطعات نوا است شعبه ای از بوسلیک
عمل و شغل کشخان: (چون تو ممدوح و من بر دو نان اینت بیخردگی و کشخانی)، (سنائی)
هر چیز مفت و جمله که آن را عوض بدلی نباید داد، هر چیز که بی رنج و محنت بدست آید
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان پر از شیان (مسکوک) : (درویش و ضعیف شاخ بادام کردست کنار پر شیانی) (ناصر خسرو. 466)
زن جلب زن قحبه دیوث: (ایا کشخان بد اصل ای سه پوشش علی نامی دریغ این نام بر تو)، (سنائی)
از منظومه های موسیقیایی و حماسی مازندران