- رزیده
- رنگ شده
معنی رزیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قیمت کرده، قیمت شده
ورزش کرده، نیرومند، حاصل کرده و به دست آورده
آنکه یا آنچه بلرزش در آمده مرتعش شده
کیب که با او جماع کرده باشند جمع مرزیدگان
کارکرده
کارآزموده، با تجربه، نیرومند
واصله
مختصرا، خلاصه، اجمالی
خاشکدان (صندوق دخل صندوق نگاهداری رسیدها و چک ها)
فرنی از خوردنی ها، سر شیر
آمده، وارده
شاخه خوابانده
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گستراند و بر تنور بندند
ترسیده و گریخته، احتراز کرده بسبب نفرت و کراهت
آسیب و بلا
رنگ کردن، رنگرزی کردن
آنکه پارچه لباس نخ و غیره را رنگ کند صباغ
نجات یافته خلاص شده
بروی سینه و شکم روی زمین کشیده، آنکه در کنجی و رخنه ای پنهان شده
پسندیده، انتخاب شده، گزینه
گزیده کردن: انتخاب کردن، برگزیدن
گزیده کردن: انتخاب کردن، برگزیدن
رهاشده، آزاد شده، نجات یافته
رنگ کردن جامه و پارچه، رنگ کردن، رنگرزی کردن، برای مثال به ار در خم می فروشی خزم / چو می جامه ای را به خون می رزم (نظامی۶ - ۱۱۶۶) ، برآن کس که جانش به آهن گزم / بسی جامه ها در سکاهن رزم (نظامی۵ - ۷۹۶)
کسی که جانور گزنده ای او را دندان گرفته یا نیش زده باشد
نیش زده (چنانکه مار) مسموم: گزیده مار را افسون پدید است گزیده جهل را که شناسد افسون ک (ناصر خسرو)، بدندان گرفته گاز زده (چنانکه سگ هار)، آزار رسانده ضرر رسانده، عذاب داده کیفر داده. انتخاب کرده اختیار کرده: اسبان گزیده که همه جای بر طویله و آخر ها بسته بودند بوقتی که عرض دادی میگویند هشتاد هزار سر بر آمد، بازیی است
این واژه گویا پارسی و همان مزاد است و آن را خربنده و خیز بگیر نیز می گویند