ابوبکر محمد بن محمد بن جعفر بن جابر... رزمازی سغدی دهقان. از عبدالملک بن محمد استرآبادی و جز وی روایت دارد و ابوسعد ادریسی از وی روایت کرده است. مرگ رزمازی بسال 377 هجری قمری بود. (از لباب الانساب)
ابوبکر محمد بن محمد بن جعفر بن جابر... رزمازی سغدی دهقان. از عبدالملک بن محمد استرآبادی و جز وی روایت دارد و ابوسعد ادریسی از وی روایت کرده است. مرگ رزمازی بسال 377 هجری قمری بود. (از لباب الانساب)
گیاهی معطر از خانوادۀ نعناعیان با شاخه های نازک و برگ های ریز که از آن اسانس می گیرند و دم کردۀ برگ و گل آن در مداوای آسم، سیاه سرفه، ضعف اعصاب و بی خوابی نافع است، اکلیل الجّبل، اکلیل کوهی
گیاهی معطر از خانوادۀ نعناعیان با شاخه های نازک و برگ های ریز که از آن اسانس می گیرند و دم کردۀ برگ و گل آن در مداوای آسم، سیاه سرفه، ضعف اعصاب و بی خوابی نافع است، اِکلیلُ الجَّبَل، اِکلیلِ کوهی
نوعی ماهی با بدنی پهن و پوستی صاف که به وسیلۀ دستگاه مخصوصی که در بدن خود دارد نیروی برق تولید می کند، ماهی اژدر، اسپرماهی، سفره ماهی، ماهی برقی
نوعی ماهی با بدنی پهن و پوستی صاف که به وسیلۀ دستگاه مخصوصی که در بدن خود دارد نیروی برق تولید می کند، ماهیِ اَژدَر، اِسپَرماهی، سُفرِه ماهی، ماهیِ بَرقی
کزمازج. کزمازات. حب الائل و کلمه فارسی است. (از اقرب الموارد). بار درخت کز که به تازی حب الائل نیز گویند. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). بار درخت گز که حب الاثل نیز نامندش و لغتی فارسی است. جزمازج. (منتهی الارب). کزمازج. کزمازق. کزمازو. گزمازک. برجستگیهای کروی شکل شبیه به فندق که بر روی درخت گزشاهی حاصل می شود و چون دارای تانن فراوان است در رنگرزی و دباغی از آن استفاده می کنند. جزمازو. بقس. حب الاثل. رجوع به گزمازک و مترادفات کلمه شود، طرفا. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به طرفا شود
کزمازج. کزمازات. حب الائل و کلمه فارسی است. (از اقرب الموارد). بار درخت کز که به تازی حب الائل نیز گویند. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). بار درخت گز که حب الاثل نیز نامندش و لغتی فارسی است. جزمازج. (منتهی الارب). کزمازج. کزمازق. کزمازو. گزمازک. برجستگیهای کروی شکل شبیه به فندق که بر روی درخت گزشاهی حاصل می شود و چون دارای تانن فراوان است در رنگرزی و دباغی از آن استفاده می کنند. جزمازو. بقس. حب الاثل. رجوع به گزمازک و مترادفات کلمه شود، طرفا. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به طرفا شود
محمد بن موسی الزّرمانی، مکنی به ابوبکر که از محمدالمسیح الکیشی روایت دارد و محمد بن محمد ابن حمویه الکرجی الصغدی از او روایت کرده است. (از معجم البلدان). رجوع به مادۀ قبل و زرمان شود
محمد بن موسی الزّرمانی، مکنی به ابوبکر که از محمدالمسیح الکیشی روایت دارد و محمد بن محمد ابن حمویه الکرجی الصغدی از او روایت کرده است. (از معجم البلدان). رجوع به مادۀ قبل و زرمان شود
محمد بن فضل. محدث است و ابوحفص شاهین از او روایت کند. در فرهنگ اسلامی، محدث به کسی اطلاق می شود که در نقل و بررسی احادیث پیامبر اسلام تخصص دارد. این افراد در جمع آوری، تصحیح و تجزیه و تحلیل روایات پیامبر (ص) نقش ویژه ای دارند و در فرآیند بررسی حدیث به گونه ای عمل می کنند که احادیث صحیح به طور دقیق به نسل های بعدی منتقل شود. به همین دلیل، محدثان از جایگاهی خاص در تاریخ اسلام برخوردارند.
محمد بن فضل. محدث است و ابوحفص شاهین از او روایت کند. در فرهنگ اسلامی، محدث به کسی اطلاق می شود که در نقل و بررسی احادیث پیامبر اسلام تخصص دارد. این افراد در جمع آوری، تصحیح و تجزیه و تحلیل روایات پیامبر (ص) نقش ویژه ای دارند و در فرآیند بررسی حدیث به گونه ای عمل می کنند که احادیث صحیح به طور دقیق به نسل های بعدی منتقل شود. به همین دلیل، محدثان از جایگاهی خاص در تاریخ اسلام برخوردارند.
حسن بن علی اعرابی بدوی راویه، مکنی به ابی علی. او به بصره آمد و در آنجا اقامت گزید. از اوست: کتاب خلق الانسان. (ابن الندیم). و در جای دیگر ابن الندیم در تحت کلمه حرمازی مطلق گوید: او را پنجاه ورقه شعر است. و ظاهراً این شاعر همان مؤلف کتاب خلق الانسان است. و در بعض کتب لغت آمده است که حرمازی از قدماء لغویین بصره است. و ابوریحان بیرونی در فصل اسماء اللاّلی و صفاتها (الجماهر چ حیدرآباد ص 107) گوید: و قال الحرمازی فی توأم انه قصبه عمان مما یلی الساحل و صحار مما یلی الجبل علی طرق المفازه و بینهما عشرون فرسخاً. و از این نقل ظاهر میشود که حرمازی کتاب دیگری هم در مطلق لغات یا اعلام جغرافیائی داشته است و توأمیه نامی از نامهای لؤلؤ است منسوب به این قصبه سمعانی گوید: هذه النسبه الی... و هو ابوذروه الحرمازی. یعد فی الصحابه. ذکره ابوبشر الدولابی فی کتاب الاسماء و الکنی
حسن بن علی اعرابی بدوی راویه، مکنی به ابی علی. او به بصره آمد و در آنجا اقامت گزید. از اوست: کتاب خلق الانسان. (ابن الندیم). و در جای دیگر ابن الندیم در تحت کلمه حرمازی مطلق گوید: او را پنجاه ورقه شعر است. و ظاهراً این شاعر همان مؤلف کتاب خلق الانسان است. و در بعض کتب لغت آمده است که حرمازی از قدماء لغویین بصره است. و ابوریحان بیرونی در فصل اسماء اللاَّلی و صفاتها (الجماهر چ حیدرآباد ص 107) گوید: و قال الحرمازی فی توأم انه قصبه عمان مما یلی الساحل و صحار مما یلی الجبل علی طرق المفازه و بینهما عشرون فرسخاً. و از این نقل ظاهر میشود که حرمازی کتاب دیگری هم در مطلق لغات یا اعلام جغرافیائی داشته است و توأمیه نامی از نامهای لؤلؤ است منسوب به این قصبه سمعانی گوید: هذه النسبه الی... و هو ابوذروه الحرمازی. یعد فی الصحابه. ذکره ابوبشر الدولابی فی کتاب الاسماء و الکنی
عمل و شغل بزباز. (فرهنگ فارسی معین). عمل آنکه بازی و جستن و رقاصی به بز یاد میدهد. (انجمن آرای ناصری). رقصانیدن بز و بوزنه. (غیاث اللغات). رقصاندن بز. (آنندراج) : ای بسا شیر که آموختیش بزبازی سوی بازار که برجه هله زیرک هله زود. مولوی (از آنندراج). با تو گر این سگ کند عزم بگرگ آشتی بازی بز میدهد تا کندت خوک بند. عطار (از یادداشت بخط دهخدا). قضا طرح بزبازی جدی کرد نشد ملتفت شاه افلاک گرد. ملاطغرا (از بهار عجم). ز عدلت میش بزبازی کند با شیرهمچون سگ ز بهر پاسبانی گرگ دنبال شبان گیرد. امیرخسرو (از بهار عجم).
عمل و شغل بزباز. (فرهنگ فارسی معین). عمل آنکه بازی و جستن و رقاصی به بز یاد میدهد. (انجمن آرای ناصری). رقصانیدن بز و بوزنه. (غیاث اللغات). رقصاندن بز. (آنندراج) : ای بسا شیر که آموختیش بزبازی سوی بازار که برجه هله زیرک هله زود. مولوی (از آنندراج). با تو گر این سگ کند عزم بگرگ آشتی بازی بز میدهد تا کندت خوک بند. عطار (از یادداشت بخط دهخدا). قضا طرح بزبازی جدی کرد نشد ملتفت شاه افلاک گرد. ملاطغرا (از بهار عجم). ز عدلت میش بزبازی کند با شیرهمچون سگ ز بهر پاسبانی گرگ دنبال شبان گیرد. امیرخسرو (از بهار عجم).
طرفا، برجستگیهایی کروی شکل شبیه بیک فندق که بر روی درخت کزشاهی حاصل میشود و چون دارای تانن فراوان است در رنگرزی و دباغی از آن استفاده میکنند جزمازج جزمازو بقس حب الاثل
طرفا، برجستگیهایی کروی شکل شبیه بیک فندق که بر روی درخت کزشاهی حاصل میشود و چون دارای تانن فراوان است در رنگرزی و دباغی از آن استفاده میکنند جزمازج جزمازو بقس حب الاثل