- رزاخ
- ماندگی تکیدگی لاغری
معنی رزاخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زن باوقار، بانوی متین، خانم محترم، درخت انگور، (فتحه ر) صفت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، جمع رز است اما غالباً به عنوان مفرد بکار میرود به معنای تاکستان
درخت انگور
درشت اندام: مرد
پیدا کننده روزی و دهنده آن، روزی بخش
جمع رزغه، لایستان ها گلزارها
برنجکوب، برنجفروش سرب برنج کوب، برنج فروش
جمع رخ، رخ ها در شترنگ پیلمرغ ها زیست فراخ، زمین فراخ، زمین دمیده
برنج فروش
رزق دهنده، روزی دهنده، روزی رساننده، از نام ها و صفات خدای تعالی
اندوه غم غصه. فراخزیست
خستن به نیزه
غم، غصه، اندوه، رنج، برای مثال دو گوشش به خنجر چو سوراخ کرد / دل مرز توران پر از راخ کرد (فردوسی - مجمع الفرس - راخ) ، گمان و اندیشه
اندوه، غم