جدول جو
جدول جو

معنی رزاح - جستجوی لغت در جدول جو

رزاح
(تَ شُ)
رزاح. افتادن شتر از ماندگی یا لاغری. (از اقرب الموارد). افتادن شتر از ماندگی و لاغری و لاغر گردیدن آن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). مصدر به معنی رزوح. (منتهی الارب). رجوع به رزوح شود. سخت لاغر شدن ستور و بماندن. (مصادر اللغۀ زوزنی) ، ضعیف و بدحال شدن، با نیزه زدن کسی را، افتادن انگور. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رزاح
(رَ)
نام پسر عدی بن کعب. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
رزاح
(تَ سُ)
رزاح. مصدر به معنی رزاح. (ناظم الاطباء). ماندن شتر از نزاری. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به رزاح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزان
تصویر رزان
(دخترانه)
زن باوقار، بانوی متین، خانم محترم، درخت انگور، (فتحه ر) صفت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، جمع رز است اما غالباً به عنوان مفرد بکار میرود به معنای تاکستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رزاق
تصویر رزاق
(پسرانه)
روزی دهنده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رزاز
تصویر رزاز
برنج فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریاح
تصویر ریاح
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواح
تصویر رواح
شبانگاه، سر شب، اول شب، از وقت زوال تا شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رماح
تصویر رماح
رمح ها، نیزه ها، جمع واژۀ رمح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزاح
تصویر مزاح
بسیار شوخی کننده، بسیار شوخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزاح
تصویر مزاح
هزل، شوخی، خوش طبعی، مسخرگی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ حا)
جمع واژۀ رازح. گویند: ابل رزاحی، شتران لاغر. (از ناظم الاطباء). شتران لاغر. (منتهی الارب) (آنندراج). شتران لاغر و افتاده. (از اقرب الموارد). و رجوع به رازح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجاح
تصویر رجاح
کلانسرین: زن، سنگین گرانسنگ زن، پر: آوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزاح
تصویر مزاح
لودگی، فکاهت، خوشمزگی، مطابیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزاح
تصویر قزاح
دیگ افزارفروش دارچین فروش شیرسوز ازبیماری های دام، گمه ازگیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزاق
تصویر رزاق
پیدا کننده روزی و دهنده آن، روزی بخش
فرهنگ لغت هوشیار
بزغاله، گربه پدرام، بچه شتر بچه گاو، جمع ربح، سودها فروختن، سود خواری کپی نر، بزغاله، شترک لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزام
تصویر رزام
درشت اندام: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
می، شبانگاه، جمع ریح، بادها جمع ریح بادها. یا ریاح احشا روماتیسم احشائی. یا ریاح طیاری روماتیسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزاز
تصویر رزاز
برنجکوب، برنجفروش سرب برنج کوب، برنج فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزان
تصویر رزان
درخت انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزاغ
تصویر رزاغ
جمع رزغه، لایستان ها گلزارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواح
تصویر رواح
شبانگاه آمدن یا رفتن به جائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزاخ
تصویر رزاخ
ماندگی تکیدگی لاغری
فرهنگ لغت هوشیار
شورش بزرگ، کاسه بزرگ، لشکر گران، تغار از سنگ یا از چوب، بزرگ دنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماح
تصویر رماح
نیزه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباح
تصویر رباح
جمع ربح، سودها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رماح
تصویر رماح
((رِ))
جمع رمح، نیزه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواح
تصویر رواح
((رَ))
اول شب، شبانگاه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رزاق
تصویر رزاق
((رَ زّ))
روزی دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رزاز
تصویر رزاز
((رَ زّ))
برنج کوب، برنج فروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریاح
تصویر ریاح
جمع ریح، بادها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزاح
تصویر مزاح
((مِ))
شوخی، خوش طبعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رباح
تصویر رباح
((رَ))
خمر، شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزاح
تصویر مزاح
شوخی
فرهنگ واژه فارسی سره