رسیدن از مالش چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : رزٔه رزءً و مرزئهً، رسید از آن خیر را. و در حدیث سراقه: فلم یرزآنی شیئاً، ای لم یأخذا منی شیئاً. (منتهی الارب). یافتن از مال خود خیری، هرچه باشد، از آن است: ’مارزاءه زبالاً’،و زبال چیزی را گویند که مور در دهان خود برد. (ازاقرب الموارد). رسیدن به خیری: رزء فلاناً رزءً ومرزئهً. حدیث: فلم یرزآنی شیئاً، ای لم یأخذا منی شیئاً. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رسیدن خیری. (آنندراج) ، کم کردن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رزء چیزی، کم کردن آنرا، همچون: ضنّت بشی ٔ ماکان یرزأها. (از اقرب الموارد)
رسیدن از مالش چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : رزٔه رزءً و مَرْزِئهً، رسید از آن خیر را. و در حدیث سراقه: فلم یَرْزَآنی شیئاً، ای لم یأخذا منی شیئاً. (منتهی الارب). یافتن از مال خود خیری، هرچه باشد، از آن است: ’مارَزَاءَه زُبالاً’،و زُبال چیزی را گویند که مور در دهان خود برد. (ازاقرب الموارد). رسیدن به خیری: رَزَءَ فلاناً رزءً ومَرْزِئهً. حدیث: فلم یَرْزَآنی شیئاً، ای لم یأخذا منی شیئاً. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رسیدن خیری. (آنندراج) ، کم کردن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رزء چیزی، کم کردن آنرا، همچون: ضَنَّت بشی ٔ ماکان یرزأها. (از اقرب الموارد)
بخش، قسمت یا پاره ای از چیزی، مفرد واژۀ اجزاء کنایه از دون پایه، هر یک از بخش های سی گانۀ قرآن جزء جمع: ارزیابی مالیاتی جزء لایتجزا: ذره ای که قابل تجزیه نباشد، در فلسفه جوهر فرد
بخش، قسمت یا پاره ای از چیزی، مفردِ واژۀ اجزاء کنایه از دون پایه، هر یک از بخش های سی گانۀ قرآن جزء جمع: ارزیابی مالیاتی جزء لایتجزا: ذره ای که قابل تجزیه نباشد، در فلسفه جوهر فرد