جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رزء

رزء

رزء
مصیبت و آفت و آسیب. ج، اَرْزاء. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). مصیبت بزرگ. پیش آمد بد. (فرهنگ فارسی معین). مصیبت، و گویند مصیبت بزرگ. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رزء

رزء
رسیدن از مالش چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : رزٔه رزءً و مَرْزِئهً، رسید از آن خیر را. و در حدیث سراقه: فلم یَرْزَآنی شیئاً، ای لم یأخذا منی شیئاً. (منتهی الارب). یافتن از مال خود خیری، هرچه باشد، از آن است: ’مارَزَاءَه زُبالاً’،و زُبال چیزی را گویند که مور در دهان خود برد. (ازاقرب الموارد). رسیدن به خیری: رَزَءَ فلاناً رزءً ومَرْزِئهً. حدیث: فلم یَرْزَآنی شیئاً، ای لم یأخذا منی شیئاً. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رسیدن خیری. (آنندراج) ، کم کردن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رزء چیزی، کم کردن آنرا، همچون: ضَنَّت بشی ٔ ماکان یرزأها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا