جدول جو
جدول جو

معنی رزه

رزه((رَ زِ))
حلقه ای که برای قفل کردن در، قفل را از آن رد کنند
تصویری از رزه
تصویر رزه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رزه

رزه

رزه
زرفین در. (منتهی الارب). رزه و زرفین در. (ناظم الاطباء). حلقه که بر آستین در باشد. (فرهنگ جهانگیری). حلقۀ آهنی که قفل را بدان بندند. (از اقرب الموارد). و رجوع به رزه شود
لغت نامه دهخدا

رزه

رزه
طناب که آنرا رجه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). رژه. (آنندراج) (از شعوری ج 2 ص 15). رجه و شریطه و طنابی از لیف خرما و جز آن که دو سر آن را به جایی بند کنند و جامه و لنگی و مانند آن بر وی اندازند. (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) (از برهان). ریسمانی که از لیف خرما بافند و در نهایت محکمی است و آنرا سازو نیز گویند و بر آن رخت آویزند. (انجمن آرا) (آنندراج). در اراک (سلطان آباد) به بندی اطلاق شود که در حیاط به دیوارها بندند و روی آن جامه های شسته رابرای خشک شدن اندازند. (از حاشیۀ برهان چ معین).
- رزۀ پهنا، ریسمانی که بنایان براستی آن دیوار سازند. (ناظم الاطباء).
، حلقه ای که بر آستان در نصب کنند. (ناظم الاطباء). حلقه مانندی است که مادگی جفت بر آن افتد و قفل را از آن حلقه یا رزه رد کنند. (فرهنگ فارسی معین) (فرهنگ نظام). بعربی حلقه ای که بر در نصب کنند. امروز ’چفته و رزه’ مستعمل است. (از برهان و حاشیۀ آن چ معین). زفرین در. (مهذب الاسماء). زفرین. زوفرین. زوفلین. زورفین. مقابل چفت. (یادداشت مؤلف) : چون غربال جمله چشم شده و چون رزه همه تن حلقه گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 352). و رجوع به رزه شود، قفل. (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر) (از برهان). در عربی به معنی قفل است. (از شعوری ج 2 ص 15) (از فرهنگ جهانگیری) ، ضرب و زدن. (ناظم الاطباء) (از برهان). زدن. (فرهنگ جهانگیری) (از شعوری ج 2 ص 15) ، سگ انگور. (ناظم الاطباء). سگ انگور یا عنب الثعلب. (لغت محلی شوشتر). سگ انگور است و آنرا روباه تربک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از شعوری ج 2 ص 15) ، نام آفتی است که ریشه نیشکر را فاسد کند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

رزه

رزه
زنجیر درب های قدیمی، ریزه، برنج های شکسته شده که کوچکتر از نیم دانه است و به.، تیرکمان دو شاخه ای
فرهنگ گویش مازندرانی