- رز (دخترانه)
- گلی از خانواده گل سرخ دارای گلهایی به رنگهای مختلف
معنی رز - جستجوی لغت در جدول جو
- رز
- گلسرخ برنج
- رز
- گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، ورد، گل آتشی، بوی رنگ، چچک، لکا، سوری، آتشی، گل سوری
- رز ((رُ))
- گل سرخ
- رز
- زهر هلاهل
- رز ((رَ))
- درخت انگور، انگور
- رز
- درخت انگور، تاک، مو، کرم، رزبن
باغ، باغ انگور
کنایه از شراب
بن مضارع رزیدن، رنگ کننده
پسوند متصل به واژه به معنای رزنده مثلاً رنگرز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زن باوقار، بانوی متین، خانم محترم، درخت انگور، (فتحه ر) صفت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، جمع رز است اما غالباً به عنوان مفرد بکار میرود به معنای تاکستان
مخاصمه
آلدر گیلانی
روزی
آهستگی و گرانباری و سنگینی، با وقار شدن
درخت انگور
درشت اندام: مرد
پیدا کننده روزی و دهنده آن، روزی بخش
جمع رزغه، لایستان ها گلزارها
برنجکوبی، برنجفروشی برنج کوبی، برنج فروشی، دکان برنج فروشی
برنجکوب، برنجفروش سرب برنج کوب، برنج فروش
ماندگی تکیدگی لاغری
افزاری که بدان درخت رز را تراش دهند
آسیب و بلا
بد آمد سوک، رنج، آک (عیب) مصیبت بزرگ پیش آمد ناگوار جمع رزایا
محکم و استوار و مضبوط
آوای شیر، کف چون کف شیر، سیاب (حباب)
شتاب از ترس
مقاومت، پایداری
رنگ کردن، رنگرزی کردن