جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رز

رز

رز
گُلِ سُرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، وَرد، گُلِ آتَشی، بوی رَنگ، چَچُک، لَکا، سوری، آتَشی، گُلِ سوری
رز
فرهنگ فارسی عمید

رز

رز
درخت انگور، تاک، مُو، کَرم، رَزبُن
باغ، باغ انگور
کنایه از شراب
بن مضارعِ رزیدن، رنگ کننده
پسوند متصل به واژه به معنای رزنده مثلاً رنگرز
رز
فرهنگ فارسی عمید

رز

رز
آوازی که از دور آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آوازی که از دور آید یا عام است. (منتهی الارب) ، آواز تندر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). آواز رعد. (از اقرب الموارد) ، بانگ شتر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، حدث، از آن است حدیث: من وجد فی بطنه رِزّاً فلینصرف و لیتوضاء. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). صدای شکم واز آن است حدیث: ’من وجد...’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رز

رز
مخفف ریز. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) (از فرهنگ جهانگیری). مخفف ریز و ریزنده. (ناظم الاطباء). مخفف ریز که از ریختن مشتق است. (برهان)
لغت نامه دهخدا

رز

رز
در عربی شالی را گویند که برنج پوست دار باشد، چه رَزّاز برنجکوب را گویند. (برهان) (لغت محلی شوشتر). رجوع به رُزّ شود
لغت نامه دهخدا