- رد
- دفع و طرد، مردود از نظر افتاده، نشان و اثر
معنی رد - جستجوی لغت در جدول جو
- رد ((رَ د یا دّ))
- پس دادن، بازگردانیدن، اثر پای، نشانه قدم
- رد ((رَ))
- جوانمرد، راد، دانا، بخرد، سرور، پیشوای دینی زردشتیان
- رد
- جوانمرد، دلاور، دلیر، دانا، بخرد،
برای مثال یکی انجمن ساخت از بخردان / بزرگان و سال آزموده ردان (فردوسی - ۵/۴۷۱)
سرور
قبول نکردن، نپذیرفتن، بازگرداندن، بازدادن، انکار کردن چیزی با دلیل و برهان، نشان، اثر، مخالف، منفی مثلاً جواب رد،
غیرقابل قبول، مردود مثلاً این نظریه رد است، قبول نشده در امتحان و مانند آن
رد پا: نشان و اثر پا بر روی زمین
رد زدن: رد جستن، نشان و اثر کسی یا چیزی را جستجو کردن
رد شدن: گذشتن، عبور کردن، پذیرفته نشدن، رفوزه شدن
رد کردن: باز دادن، پس فرستادن، نپذیرفتن، کسی یا چیزی را از جایی عبور دادن، گذرانیدن
رد مظالم: در فقه رفع ظلم کردن
- رد
- Refutation, Rejection
- رد
- опровержение , отказ
- رد
- Widerlegung, Ablehnung
- رد
- спростування , відмова
- رد
- obalenie, odrzucenie
- رد
- 反驳 , 拒绝
- رد
- refutação, rejeição
- رد
- confutazione, rifiuto
- رد
- refutación, rechazo
- رد
- réfutation, rejet
- رد
- weerlegging, afwijzing
- رد
- खंडन , अस्वीकृति
- رد
- bantahan, penolakan
- رد
- ردٌّ , رفضٌ
- رد
- הַכְחָשָׁה , דְּחִיָּה
- رد
- 反駁 , 拒否
- رد
- 반박 , 거절
- رد
- çürütme, reddetme
- رد
- kukanusha, kukataliwa
- رد
- การโต้แย้ง , การปฏิเสธ
- رد
- খণ্ডন , প্রত্যাখ্যান
- رد
- رد , انکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ردیف، رتبه، سطر
نیزه
دو تکه دو جامه که بر هم دوخته شود
کهن جامه
جورکردن
ستون بندی
رده بندی
صف، قطار، راسته، رده