مصدر بمعانی رثی. (منتهی الارب). گریستن بر مرده. (از ناظم الاطباء). گریه کردن بمرده. گریه کردن بمرده با نام بردن نیکوییهای او. (از اقرب الموارد). برای مرده زبان گرفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، ستایش مرده در شعر. (از ناظم الاطباء). مرده را بصفات نیک او ستودن. مرثیت. مرده ستایی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، رحم کردن و مهربانی نمودن بر کسی. (ناظم الاطباء). رثایه. مرثاه. مرثیه. (اقرب الموارد). و رجوع به مصادر مذکور شود
مصدر بمعانی رَثْی. (منتهی الارب). گریستن بر مرده. (از ناظم الاطباء). گریه کردن بمرده. گریه کردن بمرده با نام بردن نیکوییهای او. (از اقرب الموارد). برای مرده زبان گرفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، ستایش مرده در شعر. (از ناظم الاطباء). مرده را بصفات نیک او ستودن. مرثیت. مرده ستایی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، رحم کردن و مهربانی نمودن بر کسی. (ناظم الاطباء). رثایه. مرثاه. مرثیه. (اقرب الموارد). و رجوع به مصادر مذکور شود
مصدر بمعانی رثی. (منتهی الارب). گریه کردن بر مرده و شمردن محاسن وی. (از اقرب الموارد). گریستن برای میت و ستایش نمودن آن. (آنندراج). رثاء. (ناظم الاطباء). رجوع به رثاء شود، بنظم آوردن ستایش مرده را. (آنندراج). نظم کردن شعری درباره مرده. (از اقرب الموارد) ، یاد گرفتن حدیث را از کسی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخن از کسی یاد گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، بیاد آوردن و رحم کردن و مهربانی نمودن بر کسی. (آنندراج) (منتهی الارب). رحم کردن و مهربانی کردن بر کسی. (از ناظم الاطباء)
مصدر بمعانی رثی. (منتهی الارب). گریه کردن بر مرده و شمردن محاسن وی. (از اقرب الموارد). گریستن برای میت و ستایش نمودن آن. (آنندراج). رثاء. (ناظم الاطباء). رجوع به رثاء شود، بنظم آوردن ستایش مرده را. (آنندراج). نظم کردن شعری درباره مرده. (از اقرب الموارد) ، یاد گرفتن حدیث را از کسی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخن از کسی یاد گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، بیاد آوردن و رحم کردن و مهربانی نمودن بر کسی. (آنندراج) (منتهی الارب). رحم کردن و مهربانی کردن بر کسی. (از ناظم الاطباء)
رثایه. زن گریه کننده بر مرده. (منتهی الارب). نوّاحه. (اقرب الموارد). زن نوحه گر. (یادداشت مرحوم دهخدا). زن که با خواندن اشعار حزن انگیز و مرثیه در مجالس ختم مردگان مردم را بگریاند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
رثایه. زن گریه کننده بر مرده. (منتهی الارب). نَوّاحه. (اقرب الموارد). زن نوحه گر. (یادداشت مرحوم دهخدا). زن که با خواندن اشعار حزن انگیز و مرثیه در مجالس ختم مردگان مردم را بگریاند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
جمع واژۀ رثه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رثه، بمعنی ردی و بلایه از متاع خانه. (آنندراج). و رجوع به رثه شود، جمع واژۀ رث ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار). جمع واژۀ رث ّ، بمعنی کهنه و بلایه از رخت خانه و نیزجامۀ کهنه. (آنندراج). و رجوع به رث ّ شود، جمع واژۀ رثیث. (ناظم الاطباء). رجوع به رثیث شود
جَمعِ واژۀ رِثه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ رِثه، بمعنی ردی و بلایه از متاع خانه. (آنندراج). و رجوع به رِثه شود، جَمعِ واژۀ رَث ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار). جَمعِ واژۀ رَث ّ، بمعنی کهنه و بلایه از رخت خانه و نیزجامۀ کهنه. (آنندراج). و رجوع به رَث ّ شود، جَمعِ واژۀ رثیث. (ناظم الاطباء). رجوع به رثیث شود
کهنه شدن جامه. (مصادراللغه زوزنی). کهنه و فرسوده شدن. (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) ، ضعیف و سست و خوار گردیدن کسی. (از ناظم الاطباء). رجوع به رثوثه شود
کهنه شدن جامه. (مصادراللغه زوزنی). کهنه و فرسوده شدن. (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) ، ضعیف و سست و خوار گردیدن کسی. (از ناظم الاطباء). رجوع به رثوثه شود
گریستن بر مرده، گریه کردن، بر مرده، مرده ستای نیکیادی، مویش موییدن گریستن بر مرده، فراگرفتن به یاد سپردن گریه کردن، بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری
گریستن بر مرده، گریه کردن، بر مرده، مرده ستای نیکیادی، مویش موییدن گریستن بر مرده، فراگرفتن به یاد سپردن گریه کردن، بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری