- رثا
- گریه کردن بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری
معنی رثا - جستجوی لغت در جدول جو
- رثا
- شعر گفتن دربارۀ مرگ کسی با اظهار دلسوزی، گریستن بر مرده و برشمردن نیکویی های او
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سست دلی
جمع رثمه، ریزه باران ها نرمه باران ها
کهنه پوسیده جمع رثاث
گریستن بر مرده، گریه کردن، بر مرده، مرده ستای نیکیادی، مویش موییدن گریستن بر مرده، فراگرفتن به یاد سپردن گریه کردن، بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری
رث ها، لباسهای کهنه، جمع واژۀ رث
سیاه و سفید رخنیک از راه ارث از طریق میراث
مور سرخ
رثایه: موینده گرینده بر مرده زن
مرثیه خوان، مرثیه گوی
کهنگی، پوسیدگی
کهنه شدن جامه
مرثیه خوان، مرثیه گوی
کهنه شدن، پوسیده شدن، کهنه شدن جامه، کهنگی، پوسیدگی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پرمعنی، موزون، بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، توانا دررسیدن به هدف یا رسیدن به جایی
خلاص
جایز، مجاز، حلال
کامل
رواگ
خرسندی
طلایه گردیدن و دیده بانی کردن سودی که وام دهنده بابت طلب خود بگیرد
امید، آبستنی دروغین، امیدواری، چشم داشت، توقع، آروز
موییدن، مرده ستایی، مهربانی، فراگیری به یاد سپاری
سنگ آسیا
گولی
خشنود شدن، رضوان، خورسندی، خشنودی، پذیرش، خوشدلی، از نام های تازی خشنودی خوشدلی، صلاح صوابدید، (تصوف) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن، سالک است، خشنود راضی. یا رضا بودن، خوشدل بودن، خشنود بودن، راضی بودن، خشنودی خوشدلی
چادر، دوش انداز، جامه که بر سر و قد گیرند