رثاثه رثاثه کهنگی. پوسیدگی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بدحالی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
رثاثه رثاثه کهنه شدن جامه. (مصادراللغه زوزنی). کهنه و فرسوده شدن. (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) ، ضعیف و سست و خوار گردیدن کسی. (از ناظم الاطباء). رجوع به رثوثه شود لغت نامه دهخدا