رهنمونی. عمل راهنمون. هدایت و دلالت. (ناظم الاطباء). دلالت. هدایت. راهنمایی. رهنمایی.ارشاد. ارائۀ طریق: و به راهنمونی مهران شنان که از فالگویان ترکان شنیده بود... (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راهنمایی و رهنمایی شود. - راهنمونی کردن، راهنمایی کردن. رهنمایی کردن. هدایت کردن. راهنماشدن. ارشاد داشتن. دلالت کردن: و یعقوب (بن لیث) به بتو رسید بامداد و شاهین بتو راهنمونی کرد. (تاریخ سیستان). گر به گروگان خود بیابم توفیق راهنمونی کنم به...ر سراکار. سوزنی
رهنمونی. عمل راهنمون. هدایت و دلالت. (ناظم الاطباء). دلالت. هدایت. راهنمایی. رهنمایی.ارشاد. ارائۀ طریق: و به راهنمونی مهران شنان که از فالگویان ترکان شنیده بود... (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راهنمایی و رهنمایی شود. - راهنمونی کردن، راهنمایی کردن. رهنمایی کردن. هدایت کردن. راهنماشدن. ارشاد داشتن. دلالت کردن: و یعقوب (بن لیث) به بتو رسید بامداد و شاهین بتو راهنمونی کرد. (تاریخ سیستان). گر به گروگان خود بیابم توفیق راهنمونی کنم به...ر سراکار. سوزنی
عمل و صفت رهنمون. (ناظم الاطباء). رهنمایی. راهنمایی. راهنمونی. ارشاد. (یادداشت مؤلف). استهداء. (منتهی الارب) : چه چاره است و درمان این کار چیست درین رهنمونی مرا یار کیست. فردوسی. کسی را که یزدان فزونی دهد خردمندی و رهنمونی دهد. فردوسی. بدان رهنمونی منت ساختم چو بستیش بردوش من تاختم. اسدی. پیش یونس آمدند به رهنمونی بز. (مجمل التواریخ و القصص). مرا این رهنمونی بخت فرمود که تا شه باشد از من بنده خشنود. نظامی. رجوع به راهنمونی و مترادفات کلمه شود، بدرقه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
عمل و صفت رهنمون. (ناظم الاطباء). رهنمایی. راهنمایی. راهنمونی. ارشاد. (یادداشت مؤلف). استهداء. (منتهی الارب) : چه چاره است و درمان این کار چیست درین رهنمونی مرا یار کیست. فردوسی. کسی را که یزدان فزونی دهد خردمندی و رهنمونی دهد. فردوسی. بدان رهنمونی منت ساختم چو بستیش بردوش من تاختم. اسدی. پیش یونس آمدند به رهنمونی بز. (مجمل التواریخ و القصص). مرا این رهنمونی بخت فرمود که تا شه باشد از من بنده خشنود. نظامی. رجوع به راهنمونی و مترادفات کلمه شود، بدرقه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
عمل راهنما هدایت رهبری. یا اداره راهنمایی و رانندگی اداره ای در شهربانی که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است شعبه تامین وسایل عبور و مرور و وسایل نقلیه
عمل راهنما هدایت رهبری. یا اداره راهنمایی و رانندگی اداره ای در شهربانی که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است شعبه تامین وسایل عبور و مرور و وسایل نقلیه