جدول جو
جدول جو

معنی راهنمونی - جستجوی لغت در جدول جو

راهنمونی
راهنمایی و رهبری، هدایت
تصویری از راهنمونی
تصویر راهنمونی
فرهنگ فارسی عمید
راهنمونی
(نُ / نِ /نَ)
رهنمونی. عمل راهنمون. هدایت و دلالت. (ناظم الاطباء). دلالت. هدایت. راهنمایی. رهنمایی.ارشاد. ارائۀ طریق: و به راهنمونی مهران شنان که از فالگویان ترکان شنیده بود... (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راهنمایی و رهنمایی شود.
- راهنمونی کردن، راهنمایی کردن. رهنمایی کردن. هدایت کردن. راهنماشدن. ارشاد داشتن. دلالت کردن: و یعقوب (بن لیث) به بتو رسید بامداد و شاهین بتو راهنمونی کرد. (تاریخ سیستان).
گر به گروگان خود بیابم توفیق
راهنمونی کنم به...ر سراکار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
راهنمونی
عمل راهنمون راهنمایی رهبری
تصویری از راهنمونی
تصویر راهنمونی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
راه نشان دادن به کسی، عمل راهنما، رهبری، هدایت، رسیدگی به عبور و مرور وسایط نقلیه، دورۀ تحصیلی سه ساله بعد از ابتدایی و قبل از دبیرستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهنمونی
تصویر رهنمونی
راهنمایی، رهبری، هدایت، برای مثال کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک / رهنمونیم به پای علم داد نکرد (حافظ - ۲۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهنمون
تصویر راهنمون
آنکه راهی را به کسی نشان می دهد و او راهنمایی می کند، رهبر
فرهنگ فارسی عمید
(رَ نُ / نِ / نَ مو)
عمل و صفت رهنمون. (ناظم الاطباء). رهنمایی. راهنمایی. راهنمونی. ارشاد. (یادداشت مؤلف). استهداء. (منتهی الارب) :
چه چاره است و درمان این کار چیست
درین رهنمونی مرا یار کیست.
فردوسی.
کسی را که یزدان فزونی دهد
خردمندی و رهنمونی دهد.
فردوسی.
بدان رهنمونی منت ساختم
چو بستیش بردوش من تاختم.
اسدی.
پیش یونس آمدند به رهنمونی بز. (مجمل التواریخ و القصص).
مرا این رهنمونی بخت فرمود
که تا شه باشد از من بنده خشنود.
نظامی.
رجوع به راهنمونی و مترادفات کلمه شود، بدرقه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راهنمائی
تصویر راهنمائی
دلالت و هدایت، ارشاد، رهبری
فرهنگ لغت هوشیار
عمل راهنما هدایت رهبری. یا اداره راهنمایی و رانندگی اداره ای در شهربانی که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است شعبه تامین وسایل عبور و مرور و وسایل نقلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهنمون
تصویر راهنمون
راهنما، رهبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهنمونی
تصویر رهنمونی
هدایت دلالت، بدرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهنمونی
تصویر رهنمونی
هدایت، بدرقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راهنمون
تصویر راهنمون
((نَ))
راهنما، راهبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
عمل راهنما، هدایت، راهبری
اداره راهنمایی و رانندگی: اداره ای که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
هدایت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
Hint, Guidance, Mentorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientation, indice, mentorat
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
मार्गदर्शन , संकेत , मार्गदर्शन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
การแนะนำ , บอกใบ้ , การให้คำปรึกษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
mwelekeo, kidokezo, ushauri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
rehberlik, ipucu, mentorluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
지도 , 힌트 , 멘토링
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
ガイダンス , ヒント , メンタリング
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
הדרכה , רמז , חונכות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
pengarahan, petunjuk, pendampingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
Anleitung, Hinweis, Mentoring
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
begeleiding, aanwijzing, mentorschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientación, pista, mentoría
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientamento, suggerimento, mentoring
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
orientação, dica, mentoria
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
指导 , 提示 , 导师制度
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
wskazówki, wskazówka, mentoring
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
настанови , підказка , менторство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
руководство , намёк , наставничество
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راهنمایی
تصویر راهنمایی
নির্দেশনা , ইঙ্গিত , পরামর্শদান
دیکشنری فارسی به بنگالی