- راهروی
- عمل راه رفتن، (تصوف) سلوک
معنی راهروی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رسم و طریقه و عادت و آداب و رسوم
رهنورد، راه پیما
یکی از آهنگهای موسیقی قدیم
طی طریق کننده، راه پیما
عمل راه رفتن، (تصوف) سلوک
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاب، رهاو، برای مثال نکیسا در ترنّم جادوی ساخت / پس آنگه این غزل در راهوی ساخت (نظامی۲ - ۲۹۶)
راهی در داخل ساختمان که اتاق ها و قسمت های مختلف ساختمان را به هم وصل می کند، دالان، دهلیز، سرسرا، کوریدور، آنکه به راهی می رود، در تصوف کنایه از سالک، مرید، مسافر، کنایه از زاهد
استراتژیک، هدایتی
فرانسوی گشتی
هجری، در مقابل
داربوی عود
جوینده راه، خواهان راه
دزدی و غارت و تاراج در راهها
عمل راهبر هدایت ارشاد
رگی است که چون آنرا بگشایند خون از سر و روی انسان کشیده شود قیفال
منسوب به شاهرود اهل شاهرود
رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم، رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود
رهبری، راهنمایی، هدایت
پیش رو، برابر، کنایه از سرشناس، معروف
آنچه مانند سر گاو باشد، گاوچهر، گاورنگ، برای مثال ببندت و آرد از ایوان به کوی / زند برسرت گرزۀ گاوروی (فردوسی - ۱/۶۱)
دزدی و غارت اموال مسافران در راه ها، عمل راهزن
قیفال، رگی در بازو که در قدیم از آن خون می گرفتند، رگ
جمع طاهر درحالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پاکان پاکیزگان
پیش روی برابر، سرشناس معروف
دارای صورتی چون ماه بودن زیبا رویی ماهرخی ماهرویی
دارای صورتی چون ماه بودن زیبا رویی ماهرخی ماهرویی
رود بزرگ، نوعی ساز