- راندمان
- بازده، بهره وری
معنی راندمان - جستجوی لغت در جدول جو
- راندمان
- میزان و موفقیت در کار، بازده
- راندمان ((دِ))
- کارکرد، نتیجه کار
- راندمان
- کارکرد، بازده، در علم فیزیک نسبت کار مفید یک دستگاه به مقدار انرژی که در آن به کار می رود، بازده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهره دهی روزانه بازده روزانه
زخم بندی
مرهم گذاری
پوشش پارچه ای که برای محافظت از زخم روی آن بسته می شود
که اندر آن
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ماندانا، عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
انکار و حاشا
مسرور
اثر، نشانه، خاطره
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
راهنما راهبر هادی دلیل
دو رودان (دجله فرات)
پارسی تازی شده اندگان شهری است در توران
سر به هم آوردن زخم، به شدن بهبودی یافتن به شدنبهبود یافتن (زخم) سر بهم آوردن (جراحت)، بهبود سر بهم آوردگی
درآمدن، یگانگی در آمدن در امری داخل شدن، استوار شدن
خانه با اهل خانه
آل، قبیله، اهلیت، عترت، خانمان، خانواده
خوشوقت، خرم، شادمنش
داننده راز، واقف بر اسرار، برای مثال چون شما رندم امین و رازدان / دام دیگرگون نهم در پیششان (مولوی - لغت نامه - رازدان) ، خدای رازدان کس را ز مخلوق / نکرده ست آگه از راز مستر (ناصرخسرو - لغت نامه - رازدان)
خوب شدن و بهبود یافتن زخم و جراحت
جای نان، ظرف نان، کنایه از محل رزق وروزی
شاد و خوشحال، خوش و خرم، با شادی و خوشحالی
واحد اندازه گیری زاویه، معادل ۵۷ درجه و ۳۰ دقیقه
درآمدن در کاری یا امری، داخل شدن به درون چیزی، استوار شدن