جدول جو
جدول جو

معنی رامشگاه - جستجوی لغت در جدول جو

رامشگاه
جای رامش محل عیش و طرب
تصویری از رامشگاه
تصویر رامشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
رامشگاه
جای آسودگی و آرامش، جای رامش، جای عیش وطرب
تصویری از رامشگاه
تصویر رامشگاه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرامشگاه
تصویر آرامشگاه
آرامگاه، جای آرمیدن، محل آسایش، گور، مزار، مقبره، جای اسکان، محل استقرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامشگه
تصویر رامشگه
جای رامش محل عیش و طرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
مقبره، قبر، مدفن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالشگاه
تصویر پالشگاه
تصفیه خانه، محل تصفیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
جای آرایش مغازه سلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
وطن، موطن، مسکن، گور، مزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایشگاه
تصویر زایشگاه
محلی که زنان آبستن در آن بستری میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامگاه
تصویر خرامگاه
میعاد، موعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشگاه
تصویر دانشگاه
محل دانش، جای علم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالشگاه
تصویر پالشگاه
جای پالیدن و کاوش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامشگری
تصویر رامشگری
خوانندگی و نوازندگی، خنیاگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانشگاه
تصویر دانشگاه
مدرسۀ عالی که تمام علوم در آنجا تدریس شود، مؤسسۀ آموزش عالی بزرگی که شامل چند دانشکده و رشته های گوناگون در سطح بالاتر از دیپلم در آن آموزش داده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
جای آرایش کردن خانم ها یا اصلاح سر و صورت آقایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زایشگاه
تصویر زایشگاه
بیمارستانی که زنان آبستن هنگام زاییدن در آنجا بستری می شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
((یِ))
جای آرایش، مغازه سلمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
جای آرمیدن، مجازاً به معنی گور، قبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانشگاه
تصویر دانشگاه
جای دانش، محل تعلیم و تعلم دانش، مؤسسه علمی وسیع شامل چند دانشکده و مؤسسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زایشگاه
تصویر زایشگاه
((یِ))
بخش مخصوص زایمان در بیمارستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرامگاه
تصویر آرامگاه
جای آرمیدن، محل آسایش، کنایه از گور، مزار، مقبره، جای اسکان، محل استقرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامشاد
تصویر رامشاد
(پسرانه)
مرکب از رام (آرام یا مطیع) + شاد (خوشحال)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بامگاه
تصویر بامگاه
هنگام صبح، صبحگاه، بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشگاه
تصویر باشگاه
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامگاه
تصویر شامگاه
غروب، آقشام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رامشگر
تصویر رامشگر
مطرب، سازنده، نوازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزمگاه
تصویر رزمگاه
میدان جنگ، مکان جنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که برای صید جانوران دام گذارند جای دام. یا دامگاه دیو دنیا عالم سفلی. یا دامگاه گرگ دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامگاه
تصویر شامگاه
آنگاه که روز به انجام کشد و شب آغاز شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامشگر
تصویر رامشگر
نوازنده و خواننده، خنیاگر، مطرب، برای مثال ز رامشگران رامشی کن طلب / که رامش بود نزد رامشگران (منوچهری - ۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رزمگاه
تصویر رزمگاه
جای رزم، میدان جنگ، جای جنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بامگاه
تصویر بامگاه
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باشگاه
تصویر باشگاه
حیاط یا تالار بزرگ که در آنجا عده ای برای ورزش، بازی، تفریح یا دید و بازدید جمع می شوند، کلوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامگاه
تصویر دامگاه
جایی که برای گرفتار ساختن جانوران دام بگذارند، جای دام، برای مثال دلش چون شدی سیر از این دامگاه / در آن خرگه آوردی آرامگاه (نظامی - ۱۰۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باشگاه
تصویر باشگاه
کلوپ، جایی برای ورزش و تفریح
فرهنگ فارسی معین