بمعنی رامشت است که آرامش و آرامیدن و رامشگر باشد. (آنندراج) (برهان). مزیدفیه رامش است. (فرهنگ نظام). مثل رامش است. (از منتخب اللغات). رجوع به رامش و رامشت شود
بمعنی رامشت است که آرامش و آرامیدن و رامشگر باشد. (آنندراج) (برهان). مزیدفیه رامش است. (فرهنگ نظام). مثل رامش است. (از منتخب اللغات). رجوع به رامش و رامشت شود
دهی است از دهستان جرقویۀ بخش حومه شهرستان شهرضا واقع در 95هزارگزی جنوب خاوری شهرضا، متصل براه رامشه به حسن آباد. این ده در کوهستان واقع شده و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 2786 تن میباشد. آب ده از قنات و رود خانه ایزدخواست تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، پنبه، و انار و شغل مردم کشاورزی و دامپروری است. صنایعدستی زنان کرباس و قالی بافی میباشد. راه ماشین رو و دبستان و در حدود 10 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان جرقویۀ بخش حومه شهرستان شهرضا واقع در 95هزارگزی جنوب خاوری شهرضا، متصل براه رامشه به حسن آباد. این ده در کوهستان واقع شده و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 2786 تن میباشد. آب ده از قنات و رود خانه ایزدخواست تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، پنبه، و انار و شغل مردم کشاورزی و دامپروری است. صنایعدستی زنان کرباس و قالی بافی میباشد. راه ماشین رو و دبستان و در حدود 10 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
برگ آس که دو شعبه دارد و چون دو برگ نماید که بهم چسبیده است و برای تیمن هدیه برند. (از الجماهر بیرونی ص 2) : الرامشنه ورقتا آس متحدتان الی الوسط متباینتان منه الی الرأس و توجد فی الندره فیحیی بها الکبار و خاصه الدیلم. قال بکر بن النطاح الحنفی: جئتک بالرامش رامشنه اطیب من رامشنه الاّس. (از یادداشت مؤلف)
برگ آس که دو شعبه دارد و چون دو برگ نماید که بهم چسبیده است و برای تیمن هدیه برند. (از الجماهر بیرونی ص 2) : الرامشنه ورقتا آس متحدتان الی الوسط متباینتان منه الی الرأس و توجد فی الندره فیحیی بها الکبار و خاصه الدیلم. قال بکر بن النطاح الحنفی: جئتک بالرامش رامشنه اطیب من رامشنه الاَّس. (از یادداشت مؤلف)
نعت مفعولی از رام کردن. اهلی کرده. مطیعکرده. فرمانبر و فرمانبردار ساخته. تحت امر و اطاعت درآورده. بزیر فرمان آورده: کرۀ رام کرده را دوسه بار پیش او زین کن و به رفق بخار. نظامی
نعت مفعولی از رام کردن. اهلی کرده. مطیعکرده. فرمانبر و فرمانبردار ساخته. تحت امر و اطاعت درآورده. بزیر فرمان آورده: کرۀ رام کرده را دوسه بار پیش او زین کن و به رفق بخار. نظامی
خانه علم. محل دانش. جای دانش: عقل بنموده به دانشکدۀ خاطر تو رایهای همه را فکر صواب اندازی. واله هروی. ، اصطلاحاً نامی که به هرشعبه از شعب دانشگاه داده شده است. و این کلمه بجای کلمه فاکولته بکار رفته. شعب دانشگاه عبارتند از: دانشکدۀ ادبیات، دانشکدۀ پزشکی، دانشکدۀحقوق، دانشکدۀ دامپزشکی. دانشکدۀ صنعتی (هنرسرای عالی) ، دانشکدۀ علوم، دانشکدۀ کشاورزی، دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) و دانشکدۀ هنرهای زیباو غیرهم. بعنوان نمونه و بمنظور اطلاع بر چگونگی تشکیل و کیفیت کار و سازمان هر دانشکده یا شعبه، ذیل دانشگاه تهران دانشکده های وابسته به آن را شرح خواهیم داد. رجوع به دانشگاه تهران شود
خانه علم. محل دانش. جای دانش: عقل بنموده به دانشکدۀ خاطر تو رایهای همه را فکر صواب اندازی. واله هروی. ، اصطلاحاً نامی که به هرشعبه از شعب دانشگاه داده شده است. و این کلمه بجای کلمه فاکولته بکار رفته. شعب دانشگاه عبارتند از: دانشکدۀ ادبیات، دانشکدۀ پزشکی، دانشکدۀحقوق، دانشکدۀ دامپزشکی. دانشکدۀ صنعتی (هنرسرای عالی) ، دانشکدۀ علوم، دانشکدۀ کشاورزی، دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) و دانشکدۀ هنرهای زیباو غیرهم. بعنوان نمونه و بمنظور اطلاع بر چگونگی تشکیل و کیفیت کار و سازمان هر دانشکده یا شعبه، ذیل دانشگاه تهران دانشکده های وابسته به آن را شرح خواهیم داد. رجوع به دانشگاه تهران شود
مرکّب از: دامن، بمعنی قسمت سفلای قدامی جامه + کده بمعنی خانه و سرا و جای و محل، بر روی هم اصطلاحاً معنی داخل دامن و درون دامن دارد: حیرت همه دم بکار نادانیهاست کلفت اثر بهار نادانیهاست آئینۀ آگهی بدامن کده نیست خاکت بسر ار غبار نادانیهاست. میرزابیدل
مُرَکَّب اَز: دامن، بمعنی قسمت سفلای قدامی جامه + کده بمعنی خانه و سرا و جای و محل، بر روی هم اصطلاحاً معنی داخل دامن و درون دامن دارد: حیرت همه دم بکار نادانیهاست کلفت اثر بهار نادانیهاست آئینۀ آگهی بدامن کده نیست خاکت بسر ار غبار نادانیهاست. میرزابیدل
محل تعلیم جای آموختن، هر یک از شعب دانشگاه. آموزشگاه عالی جزو دانشگاه: دانشکده ادبیات دانشکده پزشکی دانشکده حقوق دانشکده داروسازی دانشکده پزشکی دانشکده دندان پزشکی دانشکده معقول و منقول دانشکده فنی دانشکده کشاورزی دانشکده علوم دانشکده هنرهای زیبا
محل تعلیم جای آموختن، هر یک از شعب دانشگاه. آموزشگاه عالی جزو دانشگاه: دانشکده ادبیات دانشکده پزشکی دانشکده حقوق دانشکده داروسازی دانشکده پزشکی دانشکده دندان پزشکی دانشکده معقول و منقول دانشکده فنی دانشکده کشاورزی دانشکده علوم دانشکده هنرهای زیبا