معنی رام کرده رام کرده (کَ) نعت مفعولی از رام کردن. اهلی کرده. مطیعکرده. فرمانبر و فرمانبردار ساخته. تحت امر و اطاعت درآورده. بزیر فرمان آورده: کرۀ رام کرده را دوسه بار پیش او زین کن و به رفق بخار. نظامی لغت نامه دهخدا