- راقم
- نویسنده، بافنده جامه نویسنده محرر محرر کتاب. یا راقم (این) سطور نویسنده از خود چنین تعبیر آورد، بافنده جامه جمع راقمین
معنی راقم - جستجوی لغت در جدول جو
- راقم
- نویسنده، محرر، محرر کتاب یا نامه
- راقم ((قِ))
- نویسنده، محرر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع زرقم، کبودها مارها
ارقم ها، مارهای سیاه و سفید کشنده، جمع واژۀ ارقم
مارهایی که زهر کشنده دارند
بخشاینده، آموزنده
حسود، فقیر
بالا رونده
پینه دوز
رقص کننده، رقصنده
رگ جهنده
خوابنده، خوابیده، خفته، نائم
ناظر و بیننده، نگاهدارنده
خشمگین، گریزنده، ناخشنود، ناپسنددان
هم بایست
آب روان، رویه ساز (رویه سطح)
مار سیاه و سفید کشنده
کسی که رحمت می آورد، رحم کننده، بخشاینده، آمرزنده، مهربان
جانوری گوشت خوار شبیه سمور و به اندازۀ گربه، با پاهای کوتاه، دم دراز و پوست نرم زرد یا قهوه ای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست می کنند
بالارونده، ترقی کننده، کسی که مدارج علم و دانش را پیموده باشد، تحصیل کرده
پارسی تازی گشته کاکم دله آس از جانوران از آن روی که کاکم سپید است روز را نیز (قاقم) گفته اند. پستانداریست گوشتخوار از تیره راسو که در اروپا و آسیای غربی از جمله ایران می زید. قدش از نوک پوزه تا انتهای دم در حدود 35 سانتیمتر است. رنگ موهای پشتش خرمایی روشن و زیر شکمش زرد روشن است ولی در زمستان غالبا رنگ موهایش بسفیدی می گراید. حیوانی است بسیار شجاع و درنده به پرندگان و نیز بخرگوش و موش حمله می کند و خون آنها را می مکد و همچنین از ماهی ها تغذیه می کند و از مارها و خرچنگها نیز نمی گذرد. اگر چه این حیوان از لحاظ آنکه آفت پرندگان مفید و خرگوش و ماهیهاست مضر است ولی از آن جهت که باقسام موشهای خانگی یا صحرایی و مارها حمله می کند و آنها را از بین می برد جانور مفیدی است. قاقم را جهت استفاده از پوستش شکار می کنند و پوستش دارای ارزش قابل توجهی است. در تمام دوران زندگی سر تا سر دمش همیشه سیاه باقی می ماند در حالی که رنگ موهای دیگر قسمتهای بدنش تغییر رنگ می دهد. این جانور را برای آنکه پوستش صدمه نبیند غالبا باتله یا طعمه سمی شکار می کنند، پوست قاقم که سفید و بغایت گرم است و بزرگان پوشند. یا قاقم انگشت نما. قاقمی که موی دراز بقدرانگشت دست دارد، پوست قاقمی که به همراه دم - که بصورت انگشت است - باشد و دم داشتن دلیل اصالت آن است، قاقم از جنس منتخب، بهترین پوست قاقم (چه هر چیز بهتر را با انگشت نمایند، روز یوم مقابل قندز شب
بالا رونده، جلو رونده، افسونگر، تحصیل کرده
رقص کننده
آهل، اهلی
نرم، آرام، فرمانبردار، خوگرفته
ارتقا یابنده
خط، نوشته، عدد، نشان
هر یک از علاماتی که برای نمایاندن اعداد به کار می رود مانند ارقام فارسی و عربی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰) و ارقام لاتینی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰)، عدد، خط، نوشته، نشان، پیکره، کتابت
رقم زدن: نوشتن، نقاشی کردن، کنایه از مقدّر کردن
رقم زدن: نوشتن، نقاشی کردن، کنایه از مقدّر کردن
آرام، خوگرفته، الفت گرفته، مقابل توسن و سرکش، فرمانبردار، برای مثال براین گونه خواهد گذشتن سپهر / نخواهد شدن رام با من به مهر (فردوسی - ۲/۳۴۶) ، در آیین زردشتی از ایزدان، روز بیست و یکم از هر ماه خورشیدی، برای مثال «رام روز» است و بخت و دولت رام / ای دلارام خیز و درده جام (مسعودسعد - ۵۴۹)