جدول جو
جدول جو

معنی رافوئه - جستجوی لغت در جدول جو

رافوئه
(فُ ءِ)
قصبه ای است در ایالت دونگال ایرلند واقع در 28هزارگزی دونگال، و دارای 840 تن جمعیت است در این قصبه کلیسای باشکوهی وجود دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رافونه
تصویر رافونه
(دخترانه)
پونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رافعه
تصویر رافعه
(دخترانه)
مؤنث رافع بالا برنده، اوج دهنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رافونه
تصویر رافونه
پونه، گیاهی خوش بو با ساقۀ بسیار کوتاه و برگ هایی شبیه برگ نعناع اما کوچک تر که بیشتر در کنار جوی ها می روید و خام خورده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفوزه
تصویر رفوزه
رد شده، مردود در امتحان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راوچه
تصویر راوچه
نوعی انگور، انگور پیش رس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افواه
تصویر افواه
فم ها، دهان ها، جمع واژۀ فم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفوشه
تصویر رفوشه
بازی، شوخی، مسخرگی، گناه، عصیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راویه
تصویر راویه
نقل کنندۀ سخن و خبر از کسی، راوی
مشک یا دلو بزرگ آبکشی
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، توشدان، حرزدان، جراب
فرهنگ فارسی عمید
(ثَ)
سنگی که آبکش بر آن ایستاده شود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به راعوفه شود، سنگی که در تک چاه وقت کندن گذارند تا بر آن پاک کننده چاه بنشیند و چاه را پاک سازد. (تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به راعوفه شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
مرکز ناحیۀ مورت -و-موزل و ناحیۀ اداری نانسی است و در ساحل مادن واقع شده است و 420 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
پودینه و نعناع. (فرهنگ نظام) :
رنج سکبا میکشد راغوته بهر روغنش
رنج ظلمت خضر بهر چشمۀ حیوان کشد.
احمد اطعمه (از فرهنگ نظام).
راقوته. رافونه. رجوع به راقوته شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
لهجۀ ترکی راگوزه که قصبه ای است در ایالت سیراگوز... رجوع به راگوزه در همین لغت نامه و راغوزه در قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
سانتی یا سانزیو نقاش بزرگ و نامی ایتالیایی که بسال 1483 میلادی در شهرک اوربین واقع در 280 هزار متری شمال رم به دنیا آمد، وی از کودکی به نقاشی علاقۀ وافری داشت و نخست در خدمت پدر خویش بکسب این هنر پرداخت، آنگاه در 17 سالگی برای کلیسایی تابلو زیبا و ارزنده ای بوجود آورد که با همین کار بنای شهرت جهانی خود را بنیان نهاد، از آن پس دیری با نقاشان نامی عصر خویش بمسابقه پرداخت و در سال 1508 م. مأمور نقاشی سالنهای واتیکان گردید، که این کار نیز بازدیاد شهرت جهانی او کمک بزرگی کرد. در سال 1514م. از طرف لئون دهم بسمت سر معماری بناهای عالی رم برگزیده شد و در کار معماری نیز استعداد و نبوغ خود را نشان داد و تابلوهای گرانبها و شگفت انگیزی برای فرانسوای اول پادشاه فرانسه رسم کرد که هم اکنون در کاخ لوور زینت بخش سالن ها و مایۀ اعجاب هنرشناسان جهان میباشد. او در سال 1520 میلادی در حالیکه فقط 37 سال داشت بدرود زندگی گفت. رافائل عاشق دختر دهقانی شدو همین عشق باعث آفرینش تابلوهای پر ارجی گردید. (از دائره المعارف بریتانیا و قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فِ ضی یَ)
تأنیث رافضی. رجوع به رافضی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
پودنه. (شرفنامۀ منیری) (از آنندراج). پودینه. (فرهنگ رشیدی) :
رنج سکبا می کشد راقوته بهر روغنش
رنج ظلمت خضر بهر چشمۀ حیوان کشد.
احمد اطعمه (از فرهنگ رشیدی).
درخور بریان کجا بود همه سبزی
منصب راقوته هر گیاه ندارد.
بسحاق اطعمه.
امروز با کباب بخصوص کباب بازار ریحان خورند واگر در زمان بسحاق هم همین رسم بوده راقوته ریحان است نه پودنه. (یادداشت مؤلف).
بوی بریان میرسد ترخان بدان خواهم فشاند
بر مزعفر حلقه چی در دور نان خواهم فشاند.
بسحاق اطعمه (از مؤلف).
از این بیت چنین نماید که راقوته ترخان است (؟) (از یادداشت مؤلف). رجوع به راغوته و رافونه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ وَ)
قصبه ای است در 90 کیلومتری شمال خاوری دوبریجه و ساحل راست طونه، که دیوار مشهور ’ترایان’ که از سواحل طونه تا ساحل دریای سیاه کشیده شده است از نزدیکی آن آغاز میشود. جمعیت آن 2000 تن میباشد که بیشتر بکار تجارت مشغولند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). و اکنون ناحیه ای بنام راس گراد در حوالی دوبریجه بلغارستان دیده میشود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
راکبه. (اقرب الموارد) ، مؤنث راکوب، نهال خرمابن بر مادر رسته. (از المنجد) (از متن اللغه) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شاخ خرمابن بر تنه خرما برآمده. (از متن اللغه) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
که امروزه دوبرونیک گویند قصبه ای بوده در سرزمین دالماسی ’یوگوسلاوی’ و در 285کیلومتری زاره و 68کیلومتری جنوب شرقی مصب نارنده در ساحل دریای آدریاتیک که مرکز حکومت و بندر بوده است. جمعیت آن 7245 تن و با قلمرو حکومتش 10935 تن میباشد. این قصبه قلاع و ابنیه و کلیساهای تاریخی دارد. راگوزه در قرن هفتم میلادی اهمیت بازرگانی بسیاری داشت و بصورت جمهوری مستقل کوچکی اداره میشد سپس هم مدتی با پرداخت خراج بدولت عثمانی و جمهوری وندیک باستقلال ضعیف خود ادامه میداد ولی اکنون با اینکه مهمترین بندر دالماسی بشمار میرود اهمیت سابق خود را از دست داده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
پودنه را گویند. (آنندراج) (از فرهنگ سروری) (برهان) (شعوری ج 2 ورق 14) (ناظم الاطباء) :
رنج سکبا میکشد رافونه بهر روغنش
رنج ظلمت خضر بهر چشمۀ حیوان کشد.
احمد اطعمه (از فرهنگ سروری).
راقوته. راغوته. رجوع به راقوته شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رفوشه
تصویر رفوشه
بازی و مسخرگی و ظرافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواه
تصویر افواه
دهانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوزه
تصویر رفوزه
مردود، رد شدن، پذیرفته نشدن، رد کردن کسی در امتحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راویه
تصویر راویه
نقل کننده سخن و خبر از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافده
تصویر رافده
چوب پل تیر بالای پل
فرهنگ لغت هوشیار
رهنمودی، رها کننده کسی که فرمانده خود را رها کند و تنها بگذارد به ویژه به پیروان زید بن علی بن حسین گفته می شود که نخست به او گرویدند و سپس پیمان شکستند. مونث رافض، گروهی که پیشوای خویش را رها کنند و از او باز گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافعه
تصویر رافعه
دیلم، بالابر، شل دهن ول زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافقه
تصویر رافقه
مونث رافق نرمی مهربانی، نیکوکار نکوکردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافنه
تصویر رافنه
خرامنده زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافیه
تصویر رافیه
لاتینی تازی گشته کویک افریکایی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائوه
تصویر رائوه
گولی نادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواه
تصویر افواه
جمع فوه، دهان ها، اصناف، ادویه های خوشبو که در اغذیه ریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفوزه
تصویر رفوزه
((رِ زِ))
رد شده در امتحان
فرهنگ فارسی معین
ادمک، لولوی سر خرمن، مترسک
فرهنگ گویش مازندرانی
آفتابه
فرهنگ گویش مازندرانی