رفوزه رفوزه مردود ’در امتحان’. (فرهنگ فارسی معین) (از یادداشت مؤلف). رجوع به رفوزه شدن و رفوزه کردن شود لغت نامه دهخدا
فروزه فروزه به معنی صفت که مقابل ذات است. چون فروز به معنی روشنی است و بروشنی چیزها شناخته شود، همچنین فروزه یعنی صفت معرف و شناسای حقیقت چیزها خواهد بود. (از انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ دساتیر). برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است لغت نامه دهخدا
فروزه فروزه مردن و هلاک گردیدن. (منتهی الارب). موت. (از اقرب الموارد)خشم گرفتن و برافروخته گردیدن. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا