جدول جو
جدول جو

معنی راحم - جستجوی لغت در جدول جو

راحم
کسی که رحمت می آورد، رحم کننده، بخشاینده، آمرزنده، مهربان
تصویری از راحم
تصویر راحم
فرهنگ فارسی عمید
راحم
(حِ)
مهربانی کننده. (منتهی الارب). رحم کننده. (آنندراج). رحم کننده وبخشایشگر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، شاه راحم، گوسپند آماسیده زهدان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
راحم
بخشاینده، آموزنده
تصویری از راحم
تصویر راحم
فرهنگ لغت هوشیار
راحم
((حِ))
رحم کننده، بخشاینده
تصویری از راحم
تصویر راحم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راحل
تصویر راحل
(دخترانه)
مهاجر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارحم
تصویر ارحم
رحیم تر، مهربان تر، بخشاینده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراحم
تصویر مراحم
مرحمت ها، رحمت ها، مهربانی ها، جمع واژۀ مرحمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راحت
تصویر راحت
آسوده مثلاً زندگی راحت، آسان مثلاً کار راحت، آسایش، آسودگی، آرامش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راحل
تصویر راحل
کوچ کننده، کنایه از وفات یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامح
تصویر رامح
سماک، سماک رامح، نیزه زن، نیزه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راقم
تصویر راقم
نویسنده، محرر، محرر کتاب یا نامه
فرهنگ فارسی عمید
(مَ حِ)
مهربانیها. جمع واژۀ مرحمت. (غیاث اللغات). رجوع به مرحمه و مرحمت شود: و مراحم حضرت صاحبقرانی شامل حال همگان گشته. (ظفرنامۀ یزدی، از فرهنگ فارسی معین).
- ارباب مراحم و اشفاق، مردمان مهربان و مشفق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ)
با یکدیگر ببخشودن. (زوزنی). بر یکدیگر بخشودن. (دهار). بیکدیگر مهربانی کردن. (منتهی الارب). یکدیگر را مهربانی کردن. (ناظم الاطباء). با یکدیگر رحم کردن. (آنندراج) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاحم
تصویر تاحم
جولاهه کارتنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاحم
تصویر شاحم
پیه ناک، پیه ده، پیده دارنده پیه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسم
تصویر راسم
آب روان، رویه ساز (رویه سطح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاحم
تصویر فاحم
سیاه، موی سیاه، مانداب آب ایستاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاحم
تصویر قاحم
سیاه سیر
فرهنگ لغت هوشیار
گوشتدار، گوشتخوار، گوشت خوارننده، در گویش بندری: کشتی گیر: گیر کردن کشتی به تک خدواند گوشت، آنکه بمردمان گوشت دهد، آزمند بگوشت گوشتخوار، گیر کردن کشتی بزمین در دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحام
تصویر رحام
آماس زهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامح
تصویر رامح
نیزه دار، صاحب نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راطم
تصویر راطم
هم بایست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راغم
تصویر راغم
خشمگین، گریزنده، ناخشنود، ناپسنددان
فرهنگ لغت هوشیار
نویسنده، بافنده جامه نویسنده محرر محرر کتاب. یا راقم (این) سطور نویسنده از خود چنین تعبیر آورد، بافنده جامه جمع راقمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحت
تصویر راحت
شادمانی، آسایش و سرور، آرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحل
تصویر راحل
کوچ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحه
تصویر راحه
پنجه هبک، شادمانی آسایش، آساینده، رستی (تعطیل)، دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارحم
تصویر ارحم
رحیم تر، مهربانتر، راحم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرحمه، نواخت ها مهربانی ها جمع مرحمت (مرحمه) مرحمتها مهربانیها: و مراحم حضرت صاحبقرانی شامل حال هنگنان گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراحم
تصویر تراحم
با یکدیگر مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراحم
تصویر مراحم
((مَ حِ))
جمع مرحمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارحم
تصویر ارحم
((اَ حَ))
رحیم تر، بخشنده تر، مهربان تر
ارحم الراحمین: بخشاینده ترین بخشایندگان، بسیار رحم کننده، از صفات ویژه خداوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راحل
تصویر راحل
((حِ))
کوچ کننده، رحلت کننده، جمع راحلین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راحت
تصویر راحت
آسان، آسوده
فرهنگ واژه فارسی سره
مرحمت ها، لطف ها، عنایات، عنایت ها، محبت ها، مهربانی ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد