- ذکوره
- نرینگی مردی
معنی ذکوره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مذکوره در فارسی مونث مذکور بنگرید به مذکور مونث مذکور جمع مذکورات. مونث مذکور: محصلان و جوهات مذکوره آن مبلغ را از ایشان مطالبت ننمایند، جمع مذکورات
ماهی گوشتی
جمع ذکر، مردان
کاسه گلی، پیاله ایست که مقداری معین جا بگیرد سکرجه
سکره، ظرفی که در آن خوردنی بریزند، کاسه یا پیاله سفالی، کاسه، پیاله
فروزینه که بدان آتش افروزند بگ (بخور) آنچه در آتش افکنند تابوی خوش برآید
یاد گیر، با حافظه، نیکو بیاد دارنده پسران، مردان
آوازه، تیزی در آدمی یا در شمشیر، جمع ذکر، مردان نرینگان
مردها
آتشدان، جای افروختن آتش، جای گداختن شیشه یا آهن، جای پختن سفال یا آجر و گچ، پزاوه، داش
خرد، کوچک، ناچیز مثلاً ده کوره
ناحیه، شهرستان
خرد، کوچک، ناچیز مثلاً ده کوره
ناحیه، شهرستان
آتشگاه آهنگری و مسگری و بمعنی بخش و حصه
آتشدان، تنور، اجاق سرپوشیده
از کوره دررفتن: کنایه از سخت خشمگین شدن
از کوره دررفتن: کنایه از سخت خشمگین شدن
ده ده کم جمعیت که چندان آبادی نداشته باشد