موضعی است به یمن. کثیر راست: بعزّه هاج الشوق فالدمع سافح مغان و رسم قد تقادم ما صح بذی المرخ من ود ان غیر رسمها ضروب الندی ثم اعتنقها البوارح. و دیگری گوید: من کان اعسی بذی مرخ و ساکنه قریرعین لقد اصبحت مشتاقا اری بعینی نحو الشرق کل ضحی داب المقید منی النفس اطلاقاً
موضعی است به یمن. کثیر راست: بعزّه هاج الشوق فالدمع سافح مغان و رسم قد تقادم ما صح بذی المرخ من ود ان غیر رسمها ضروب الندی ثم اعتنقها البوارح. و دیگری گوید: من کان اعسی بذی مرخ و ساکنه قریرعین لقد اصبحت مشتاقا اری بعینی نحو الشرق کل ضحی داب المقید منی النفس اطلاقاً
شاعری است و در معجم البلدان یاقوت ذیل (ضریحه) آرد: موضعی است در شعر عمرو ذی الکلب الهذلی: فلست لحاصن ان لم ترونی ببطن ضریحه ذات النجال لقب عمرو بن عجلان، لقب عمرو بن معاویه
شاعری است و در معجم البلدان یاقوت ذیل (ضریحه) آرد: موضعی است در شعر عمرو ذی الکلب الهذلی: فلست لحاصن ان لم ترونی ببطن ضریحه ذات النجال لقب عمرو بن عجلان، لقب عمرو بن معاویه
لقب نعمان بن عمیر بن ثعلبه بن سعد الاسعد. و کان شریفا. ذکره الحاربی. (از حاشیۀ المرصع خطی) ، لقب نعیم بن سوید بن خالد بن عباد بن عمیر بن ثعلبه و هو نعمان و کان شریفاً. ذکره ابن الکلبی. (از المرصع خطی)
لقب نعمان بن عمیر بن ثعلبه بن سعد الاسعد. و کان شریفا. ذکره الحاربی. (از حاشیۀ المرصع خطی) ، لقب نعیم بن سوید بن خالد بن عباد بن عمیر بن ثعلبه و هو نعمان و کان شریفاً. ذکره ابن الکلبی. (از المرصع خطی)
نام بتی است قبیلۀ دوس را و حمی ذی الشری محلی نزدیک مکه است و عمر بن ابی ربیعه نام آن در شعر آورده است: قربتنی الی قریبه عین یوم ذی الشری و الهوی مستعارا ولدی الیوم ما نأبت طویلا و اللیالی اذا دنوت قصارا. و آن را حناذی الشری نیز نامند، نام بتی بنوحارث بن یشکر را. و رجوع به ذوالشراء شود. (معجم البلدان یاقوت). ذیل کلمه حناذالشری
نام بتی است قبیلۀ دوس را و حمی ذی الشری محلی نزدیک مکه است و عمر بن ابی ربیعه نام آن در شعر آورده است: قربتنی الی قریبه عین یوم ذی الشری و الهوی مستعارا ولدی الیوم ما نأبت ِ طویلا و اللیالی اذا دنوت قصارا. و آن را حناذی الشری نیز نامند، نام بتی بنوحارث بن یشکر را. و رجوع به ذوالشراء شود. (معجم البلدان یاقوت). ذیل کلمه حناذالشری
واد بین الحرمین زاد هماالله شرفا. سمی بشجرالسرح هناک قرب بدر و واد آخر نجدی. (تاج العروس). و یاقوت گوید وادیئی است میان مکّه و مدینه نزدیک ملل . و ابن الاثیر در المرصع گوید: و هم، موضعی است به شام. و یاقوت گوید: در شام نزدیک بصری واقع است
واد بین الحرمین زاد هماالله شرفا. سمی بشجرالسرح هناک قرب بدر و واد آخر نجدی. (تاج العروس). و یاقوت گوید وادیئی است میان مکّه و مدینه نزدیک ملَل َ. و ابن الاثیر در المرصع گوید: و هم، موضعی است به شام. و یاقوت گوید: در شام نزدیک بصری واقع است
نام شهری به نزدیکی عسفان و آن را خیف ذی القبر نیز نامند. از آنروی که قبر احمد بن الرضا بدانجاست. (المرصع). و یاقوت گوید: خیف ذی القبر، همان خیف سلام است
نام شهری به نزدیکی عسفان و آن را خیف ذی القبر نیز نامند. از آنروی که قبر احمد بن الرضا بدانجاست. (المرصع). و یاقوت گوید: خیف ذی القبر، همان خیف سلام است
نام نوعی ماهی است. (کتاب البلدان ابن الفقیه). قوقی. ختو. زال. ماهی زال. حریش. هرمیس نوعی پستاندار دریائی از راستۀ قطاس ها که طولش تا 4 متر می رسد یکی از دندانهای نیش جنس نر این حیوان رشد بسیار یافته و بموازات طول بدن حیوان ازدهان خارج میشود (حدود 3 متر) و مانند شاخی دراز و افقی در جلوی سر قرار دارد و عضو دفاعی حیوان است. جریش البحر. کرکدن البحر. (کتاب البلدان ابن الفقیه) و قدما می گفتند که چون استخوان او کسی با خود دارد اگر سمی بمجلس درآرند آن استخوان جنبیدن گیرد
نام نوعی ماهی است. (کتاب البلدان ابن الفقیه). قوقی. ختو. زال. ماهی زال. حریش. هرمیس نوعی پستاندار دریائی از راستۀ قطاس ها که طولش تا 4 متر می رسد یکی از دندانهای نیش جنس نر این حیوان رشد بسیار یافته و بموازات طول بدن حیوان ازدهان خارج میشود (حدود 3 متر) و مانند شاخی دراز و افقی در جلوی سر قرار دارد و عضو دفاعی حیوان است. جریش البحر. کرکدن البحر. (کتاب البلدان ابن الفقیه) و قدما می گفتند که چون استخوان او کسی با خود دارد اگر سمی بمجلس درآرند آن استخوان جنبیدن گیرد
ابن شریح بن سیف. شاعری است از عرب. یا ابن شریح بن ارام بن دارم. یکی از شعرای جاهلیّت. ذکره ابن حبیب فی تسمیه شعراءالقبائل. ذکره الاّمدی. (از المرصّع ابن الاثیر) لقب خلیفه بن جمل است نعمان بن راشدبن معاویه بن وهب بن عبد الأشهل، سیّد بنی عمیره است. ذکره ابن الکلبی. (از المرصّع) الطهوی. لقب دینار بن هلال است. و ظاهراً او همان قرط یا ابن قرط طهوی باشد یربوعی. شاعری جاهلی از عرب از بنوصیربن یربوع
ابن شریح بن سیف. شاعری است از عرب. یا ابن شریح بن ارام بن دارم. یکی از شعرای جاهلیّت. ذکره ابن حبیب فی تسمیه شعراءالقبائل. ذکره الاَّمدی. (از المرصّع ابن الاثیر) لقب خلیفه بن جمل است نعمان بن راشدبن معاویه بن وهب بن عبد الأشهل، سیّد بنی عمیره است. ذکره ابن الکلبی. (از المرصّع) الطهوی. لقب دینار بن هلال است. و ظاهراً او همان قرط یا ابن قرط طهوی باشد یَربوعی. شاعری جاهلی از عرب از بنوصیربن یربوع
خداوند گریز گریز پا، پیغمبر اسلام (ص) : خواند مزیل نبی را زین سبب که بروی آی از گلیم ای بوالهرب، (مثنوی) توضیح شاید این لقب از آن جهت باشد که چون در اولین بار بر آن سرور وحی نازل شد بیمناک گردید و بخافه فرار کرد چنانکه در تفاسیر آمده است: رسول (ص) گفت در وادی میگذشتم مرا آواز دادند از چپ و راست و پیش و پس نگه کردم کسی را ندیدم بر بالای نگریدم شخصی را دیدم بر سریر که مرا ندا میکند بترسیدم از او. گفتم جامه بر من افکنید و مرا بازپوشانید خ
خداوند گریز گریز پا، پیغمبر اسلام (ص) : خواند مزیل نبی را زین سبب که بروی آی از گلیم ای بوالهرب، (مثنوی) توضیح شاید این لقب از آن جهت باشد که چون در اولین بار بر آن سرور وحی نازل شد بیمناک گردید و بخافه فرار کرد چنانکه در تفاسیر آمده است: رسول (ص) گفت در وادی میگذشتم مرا آواز دادند از چپ و راست و پیش و پس نگه کردم کسی را ندیدم بر بالای نگریدم شخصی را دیدم بر سریر که مرا ندا میکند بترسیدم از او. گفتم جامه بر من افکنید و مرا بازپوشانید خ