جدول جو
جدول جو

معنی ذمیل - جستجوی لغت در جدول جو

ذمیل(ذُ مَ)
نامی از نامهای مردان عرب است
لغت نامه دهخدا
ذمیل(تَ)
نوعی از رفتن شتر. (تاج المصادر بیهقی). نوعی از رفتار شتر. رفتار نرم یا رفتار برتر از عنق که نوعی از رفتار ستور است. ذمل. ذمول. ذملان
لغت نامه دهخدا
ذمیل
رفتن شتابان
تصویری از ذمیل
تصویر ذمیل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمیل
تصویر شمیل
(پسرانه)
باد شمال، نام روستایی در نزدیکی بندرعباس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کمیل
تصویر کمیل
(پسرانه)
نام پسر زیاد از یاران علی (ع)، نام دعایی است منسوب به کمیل پسر زیاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ذمیم
تصویر ذمیم
نکوهیده، زشت، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمیل
تصویر جمیل
زیبا، خوشگل، کنایه از شایسته، خوب، نیکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذلیل
تصویر ذلیل
پست و زبون، خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمیل
تصویر زمیل
ضعیف، ترسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مذیل
تصویر مذیل
ویژگی کتابی که مطالبی در ذیل آن نوشته شده باشد، ذیل داده شده
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
برانگیختن کسی را بر رفتار نرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). برانگیختن اشتر را بر رفتار نرم. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(ذَ لَ)
زن عیبناک. (منتهی الارب). و سید فرج اﷲ گوید: الزمیله کسفینه المعیبه من النوق
لغت نامه دهخدا
تصویری از مذیل
تصویر مذیل
ذیل داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
کاهیده کامل - و - پاژ نام یکی از پیروان علی (ع) - و - نام ازبایی (دعا) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمیل
تصویر غمیل
گیاه انبوه، پوست خوابانده پیش از پیرایش
فرهنگ لغت هوشیار
پنهانکار، بزغاله، زیغ (بوریا)، لایاب گلاب، خارکویک (نخل)، گردنبند، نان پهن، تیر خونین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمیل
تصویر صمیل
خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیل
تصویر تمیل
تبختر در رفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیل
تصویر سمیل
فرسوده، جامه کهنه، ته آب در تالاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلیل
تصویر ذلیل
زبون، حقیر، خوار، پست
فرهنگ لغت هوشیار
بار بر سر یا به پشت، پسر خوانده سر راهی، بیگانه، خس بر آب، پایبندان (ضامن)، زه، ابر پر باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیل
تصویر امیل
خمیده، کج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیل
تصویر جمیل
خوب، زیبا، نیکو، نیکو سیرت، پیه گداخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمیل
تصویر ثمیل
شیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمیل
تصویر زمیل
همردیف، همکار، همسفر، یار و رفیق سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذویل
تصویر ذویل
خشک گیاه خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیل
تصویر خمیل
خوراک نرم، ابر انبوه، تا کلکینه (خیمه مخملی)، آبچین، درختناک
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ذمی بد گویان گروهی که علی ع را خدا می دانستند و به محمد ص بد می گفتند که او را آشکار نگردانده (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمیم
تصویر ذمیم
نا پسند، نکوهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیل
تصویر جمیل
((جَ))
زیبا، نیکو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذیل
تصویر مذیل
((مَ ذَ یِّ))
کسی که دامن جامه را بلند سازد، آنکه بر مطلبی یا کتابی ذیلی نویسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذیل
تصویر مذیل
((مُ ذَ یَّ))
دامن دار، کتاب یا رساله ای که در ذیل آن شرح داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذلیل
تصویر ذلیل
((ذَ))
خوار، زبون، جمع اذلاّء یا اذلّه
ذلیل مرده: دشنامی است کسان را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذمیم
تصویر ذمیم
((ذَ))
زشت، نکوهیده
فرهنگ فارسی معین
رذیل، تحقیر شده
دیکشنری اردو به فارسی