منسوب به ذمّه یکی از اهل ذمه. زنهاری وزینهاری اسلام. یعنی یک تن از اهل کتاب که در زینهارو امان اسلام درآمده و شرائط ذمه پذیرفته است. جزیه گذار. مال گذار. (دستوراللغه ادیب نطنزی) : دو خازن فکر و الهامش دو حارس شرع و توفیقش دو ذمّی نفس و آمالش دو رسمی چرخ و کیهانش. خاقانی
منسوب به ذِمّه یکی از اهل ذِمه. زنهاری وزینهاری اسلام. یعنی یک تن از اهل کتاب که در زینهارو امان اسلام درآمده و شرائط ذمه پذیرفته است. جزیه گذار. مال گذار. (دستوراللغه ادیب نطنزی) : دو خازن فکر و الهامش دو حارس شرع و توفیقش دو ذمّی نفس و آمالش دو رسمی چرخ و کیهانش. خاقانی
رجل ٌ ذمیم، مردی نکوهیده، هرچیز نکوهیده. ناستوده. مذموم. زشت. ناخوش: طاعن و بدگوی اندر سخنش بی سخنند ورچه باشد سخن طاعن و بدگوی ذمیم. فرخی. بی از آن کآمد ازو هیچ خطا از کم و بیش سیزده سال کشید او ستم دهر ذمیم. ابوحنیفۀ اسکافی. چون وزیر و میر و مستوفی تو باشی کی بود مدحت آرای وزیر و میر و مستوفی ذمیم. سوزنی. ابوعلی همچنان بر عادت ذمیم و اخلاق لئیم مستمر خویش قساوت پیش گرفته. (ترجمه تاریخ یمینی خطی مؤلف ص 89). یکدیگر را بر افعال ذمیم و اقدام بر آن کار شنیع ملامت کردند. (ترجمه تاریخ یمینی همان نسخۀ ص 171). بود قبطی جنس فرعون ذمیم بود سبطی جنس موسای کلیم. مولوی. امر عاجز را قبیح است و ذمیم خشم بدتر خاصه از رب ّ رحیم. مولوی. ، بئرٌ ذمیم، چاه بسیارآب، چاه کم آب. از اضداد است
رجل ٌ ذمیم، مردی نکوهیده، هرچیز نکوهیده. ناستوده. مذموم. زشت. ناخوش: طاعن و بدگوی اندر سخنش بی سخنند ورچه باشد سخن طاعن و بدگوی ذمیم. فرخی. بی از آن کآمد ازو هیچ خطا از کم و بیش سیزده سال کشید او ستم دهر ذمیم. ابوحنیفۀ اسکافی. چون وزیر و میر و مستوفی تو باشی کی بود مدحت آرای وزیر و میر و مستوفی ذمیم. سوزنی. ابوعلی همچنان بر عادت ذمیم و اخلاق لئیم مستمر خویش قساوت پیش گرفته. (ترجمه تاریخ یمینی خطی مؤلف ص 89). یکدیگر را بر افعال ذمیم و اقدام بر آن کار شنیع ملامت کردند. (ترجمه تاریخ یمینی همان نسخۀ ص 171). بود قبطی جنس فرعون ذمیم بود سبطی جنس موسای کلیم. مولوی. امر عاجز را قبیح است و ذمیم خشم بدتر خاصه از رب ّ رحیم. مولوی. ، بئرٌ ذَمیم، چاه بسیارآب، چاه کم آب. از اضداد است
دمیدگی پوست که بر روی از گرما یا گر پیدا آید، نم یا شبنم که بر درخت افتد و از خاک که بر وی نشیند پاره ای گل گردد، سپیدی که بر بینی بزغاله باشد، چیزی چون بیضۀ مور که از مسام ّ نرمۀ بینی (از طرف وحشی) بیرون آید، آب ناخوش و مکروه، گمیز. شاش، آب مانند آب بینی که از نرۀ تکه برآید، شیری که از پستان گوسفند چکد، آب بینی چون تنک بود. ج، ذمم
دمیدگی پوست که بر روی از گرما یا گر پیدا آید، نم یا شبنم که بر درخت افتد و از خاک که بر وی نشیند پاره ای گل گردد، سپیدی که بر بینی بزغاله باشد، چیزی چون بیضۀ مور که از مسام ّ نرمۀ بینی (از طرف وحشی) بیرون آید، آب ناخوش و مکروه، گمیز. شاش، آب مانند آب بینی که از نرۀ تکه برآید، شیری که از پستان گوسفند چکد، آب بینی چون تنک بود. ج، ذمم
مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بفتح ذال معجمه با یاء نسبت گروهی از غلاه شیعه. و از آنرو بدین لقب ملقّب شده اند که پیمبر اسلام را نکوهش کنند و گویند که خدای تعالی علی بن ابیطالب است. و او پیمبر را برانگیخت که مردم را بقبول الوهیت خود دعوت کند پیمبر نسبت به علی خیانت ورزید و خلق را بسوی خویش خواند. برخی از این گروه بخدائی علی و پیغمبر هردو قائل باشند و بین آنان در تقدیم بین محمد و علی صلواهالله علیهما خلاف است پاره ای از آنها علی را در احکام الهیه مقدّم بر محمد میشمارند. و بعضی دیگر محمدرا بر علی مقدم میدارند. و جماعتی از آنان نیز خمسۀ طیبۀ آل عبا را من حیث المجموع خدای شناسند و زعم آنان بر این است که هر پنج نفر در حکم یک تن باشند. ومیگویند روح در آنها بالسویه حلول کرده و هیچیک از این پنج تن را ترجیحی بر دیگری نیست. و نام حضرت فاطمه را ابداً در میان نیاورند. تا از وصمت تأنیث تحاشی کرده باشند. چنانچه در شرح مواقف بیان شده. از اینرو این گروه بدون شک و ریب از جملۀ کفّار هستند
مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بفتح ذال مُعجمه با یاء نسبت گروهی از غُلاه شیعه. و از آنرو بدین لقب ملقّب شده اند که پیمبر اسلام را نکوهش کنند و گویند که خدای تعالی علی بن ابیطالب است. و او پیمبر را برانگیخت که مردم را بقبول الوهیت خود دعوت کند پیمبر نسبت به علی خیانت ورزید و خلق را بسوی خویش خواند. برخی از این گروه بخدائی علی و پیغمبر هردو قائل باشند و بین آنان در تقدیم بین محمد و علی صلواهالله علیهما خلاف است پاره ای از آنها علی را در احکام الهیه مقدّم بر محمد میشمارند. و بعضی دیگر محمدرا بر علی مقدم میدارند. و جماعتی از آنان نیز خمسۀ طیبۀ آل عبا را من حیث المجموع خدای شناسند و زعم آنان بر این است که هر پنج نفر در حکم یک تن باشند. ومیگویند روح در آنها بالسویه حلول کرده و هیچیک از این پنج تن را ترجیحی بر دیگری نیست. و نام حضرت فاطمه را ابداً در میان نیاورند. تا از وصمت تأنیث تحاشی کرده باشند. چنانچه در شرح مواقف بیان شده. از اینرو این گروه بدون شک و ریب از جملۀ کفّار هستند
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)، پر آب، کم آب از واژگان دو پهلو پیمان زینهار، پایندانی، پذرفتاری
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)، پر آب، کم آب از واژگان دو پهلو پیمان زینهار، پایندانی، پذرفتاری