جدول جو
جدول جو

معنی ذعن - جستجوی لغت در جدول جو

ذعن
گردن نهادن فرمانبرداری رام گشتن
تصویری از ذعن
تصویر ذعن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذنن
تصویر ذنن
پلیدی سرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذقن
تصویر ذقن
زدن بر گردن کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعل
تصویر ذعل
خستوییدن (اعتراف کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعق
تصویر ذعق
بانگ زدن تر ساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعف
تصویر ذعف
زهر خوراندن، زهر زود کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعر
تصویر ذعر
ترس بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهن
تصویر ذهن
هوش، اندیشه، یاده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذهن
تصویر ذهن
قوه باطنی که مطالب را بیادگار نگاه میدارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعن
تصویر رعن
گولی، سستی بینی کوه، کوه دراز، آفتاب زدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعن
تصویر سعن
مشک بزرگ، پیه چربی، می ناب دول چرمینه، سایبان بام سایه پوش بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعن
تصویر شعن
پراکندن، ژولیدن برگ خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معن
تصویر معن
سهل و آسان در حاجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعن
تصویر لعن
نفرین کردن، دشنام دادن، راندن
فرهنگ فارسی عمید
کلانسال گردیدن، بد گویی کردن، نیزه زدن، گوشه زدن، سرزنش، پیغاره زدن پیغاره زنی که بد چرا کردی گر بد کردم به خویشتن کردم (بدایعی)، رنجاندن به سخن، به بیابان زدن به بیابان رفتن، وا خواهی (اعتراض به رای) نیزه زدن، عیب کسی را گفتن سرزنش کردن ملامت کردن، کنایه زدن کنایه گفتن، نیزه زنی، عیب جویی عیب گویی، سرزنش ملامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظعن
تصویر ظعن
کوچ کردن و از جائی بجائی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعن
تصویر لعن
نفرین، لعنت، طرد، دور کردن از خیر
فرهنگ لغت هوشیار
از واژگان دو پهلو اندک، بسیار، کوتاه، دراز، آسان، دور رفتن، بالیده شدن توانگر دراز طویل، کوتاه، اندک قلیل، بسیار، آسان سهل، توانگر ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعن
تصویر وعن
پناهگاه، زمین سفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذقن
تصویر ذقن
((ذَ قَ))
زنخ، چانه، جمع اذقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذهن
تصویر ذهن
((ذِ))
فهم، دریافت، حافظه، یاد، هوش، خرد، جمع اذهان، باطن، درون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طعن
تصویر طعن
((طَ))
نیزه زدن، سرزنش کردن، کنایه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظعن
تصویر ظعن
((ظَ))
رفتن، کوچ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لعن
تصویر لعن
((لَ))
نفرین، دشنام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معن
تصویر معن
((مَ))
دراز، طویل، کوتاه، اندک، قلیل، بسیار، آسان، سهل، توانگر، ثروتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظعن
تصویر ظعن
رفتن، کوچ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعن
تصویر طعن
طعنه، نیزه زدن
طعن کردن: سرزنش کردن، عیب کردن، ملامت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذقن
تصویر ذقن
زنخ، چانه، زنخدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذهن
تصویر ذهن
فهم، دریافت، یاد، قوۀ باطنی که مطالب را به یاد نگه می دارد، هوش
فرهنگ فارسی عمید