جدول جو
جدول جو

معنی معن

معن((مَ))
دراز، طویل، کوتاه، اندک، قلیل، بسیار، آسان، سهل، توانگر، ثروتمند
تصویری از معن
تصویر معن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با معن

معن

معن
از واژگان دو پهلو اندک، بسیار، کوتاه، دراز، آسان، دور رفتن، بالیده شدن توانگر دراز طویل، کوتاه، اندک قلیل، بسیار، آسان سهل، توانگر ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار

معن

معن
آنکه در کار بیفایده و نامقصود درآید و در هر چیز پیش گردد و دخل نماید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آنکه کار بیفایده کند و در پی باطل رود و آنکه در هر چیزی که پیش آید دخالت کند. (از ناظم الاطباء) ، آنکه شر و فساد پیش آرد مردم را. (ناظم الاطباء) ، خطیب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معن

معن
جَمعِ واژۀ مَعین. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به معین شود
لغت نامه دهخدا

معن

معن
ابن حاتم. سومین از بنی حمدان در صنعا از 504 تا حدود 10 هجری قمری (از طبقات سلاطین اسلام ص 84)
شاعری از عرب. دیوان او را ابوسعید سکری و اصمعی و ابوعمرو شیبانی گرد کرده اند. (ابن الندیم)
ابن عدی الاوسی انصاری، از صحابه و برادر عاصم است. در حرب یمامه به خلافت ابوبکر شهید شد. و رجوع به تاریخ گزیده ص 234 و 239 و تاریخ الخلفا ص 51 و عقدالفرید ج 5 ص 12 شود
لغت نامه دهخدا