جدول جو
جدول جو

معنی ذخو - جستجوی لغت در جدول جو

ذخو
(تَ بُ)
ذخو ابل، سخت راندن شتران را یا راندن و دور کردن، ذخو مراءه، آرامیدن با وی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بخو
تصویر بخو
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذخر
تصویر ذخر
اندوخته، پس انداز، چیزی که برای آینده پس انداز کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رخو
تصویر رخو
نرم و سست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخو
تصویر دخو
دهخدا، کدخدا، مرد کودن و ساده لوح
فرهنگ فارسی عمید
(خَذْوْ)
سست گردیدن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). سست شدن، فروتنی کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، آگنده شدن گوشت و پر گردیدن آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَطْ)
آب دهان انداختن. لغتی در خذو. خیو. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به کلمه خدو شود
لغت نامه دهخدا
(تَقُ)
خاکستر آتش از دیگدان بیرون کردن تا جای آتش فراخ شود. (المصادر زوزنی). افروختن آتش را زیر دیگ به بیرون آوردن خاکستر از دیگدان، یا عام است. (منتهی الارب). رجوع به سخی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ تُ)
واخیده شدن پشم به کمان ندّافی. (منتهی الارب). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج، شتابی کردن. (منتهی الارب) ، ذختهم الرّیح، رسید به آنها باد و نیست ایشان را از آن پرده و مانع
لغت نامه دهخدا
(ذَ / ذُ خَ)
نام گیاهی است.
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
ذخیره. (مهذب الاسماء). چیزی نگاهداشته شده برای وقتی. یخنی. (منتهی الارب). پس انداز. پس افکند. پس اوکند. چیز پنهان کرده. چیز نهاده. پستائی. اندوخته. ج، اذخار: سایۀ کردگار پرتو لطف پروردگار ذخر زمان و کهف امان. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
(اُ خُوو)
جمع واژۀ اخ، اخ ّ
لغت نامه دهخدا
(ذَ خِ)
نام کوهی است به یمن
لغت نامه دهخدا
(تِ)
یخنی نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب). پس انداز کردن. پستائی کردن. نهادن. نگاه داشتن. اندوختن. پس اوکند کردن. پس افکند کردن. ذخیره کردن
لغت نامه دهخدا
(ذَرْوْ)
پاره ای ناتمام از کلام
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
و یا بقول ابن الفقیه، ذات ذرو، یکی ازوادیهای علاه به یمامه. صمه بن عبدالله القشیری گوید:
نظرت و اصحابی بذروه نظره
فلو لم تفض عینای ابصرتا نجدا
لغت نامه دهخدا
(تَ طُ)
پرانیدن، بردن، ذرو ریح شی ٔ را، برداشتن باد آنرا. دامیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، پریدن، رفتن. پریدن و رفتن چیزی خود بخود، برباد کردن خرمن گندم و جز آن تا از کاه پاک شود. دامیدن. (زوزنی) ، ذروشی ٔ، شکستن آنرا، بشتاب رفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، ذرو ظبی، بشتاب رفتن آهو، ذرو دهان، خطا کردن در سخن و ناتمام گفتن، بیفتادن. (تاج المصادر بیهقی). ذرو شی ٔ، افتادن آن. (منتهی الارب). ذروضرس، بیفتادن دندان، بر باد داده شدن. دامیده شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، وعید کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، آفریدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، ستاره از جای خویش برفتن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(دَ خَو / خو)
نام مستعار مؤلف این لغت نامه و امضاء وی ذیل مقالاتی که تحت عنوان ’چرند و پرند’ در روزنامۀ صوراسرافیل منتشر می ساخته است و نیزدر روزنامه شرف چاپ استانبول. رجوع به دهخدا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
حالت رفعی اخ. برادر. برادر نسبی.
لغت نامه دهخدا
(بَخْوْ)
نرم و سست.
لغت نامه دهخدا
(اِ خُ)
نام پری ایست در اساطیر قدیمۀ یونانی.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِءْ)
فرونشستن خشم. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : بخا غضبه بخواً (از باب نصر). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ قَ زُ)
ذکاء. ذک. سخت شدن زبانۀ آتش، ذکو طیب، پراکنده شدن بوی خوش، ذکو شاه، گلو بریدن گوسفند. ذبح
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخو
تصویر اخو
کاکو برادر ناهمخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخو
تصویر دخو
دهخدا کد خدا، ساده لوح کودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخو
تصویر رخو
نرم و سست از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهو
تصویر ذهو
خود بزرگ نمایی، گردنکشی
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که نگاهداشته شده برای وقت احتیاج پس انداز پس افکنده ذخیره جمع اذخار. پنهان کردن پنهاناندن، اندوختن پس انداز، اندوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرو
تصویر ذرو
باد دادن باد دادن گندم، پرانیدن، پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخو
تصویر رخو
((رِ))
سست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذخر
تصویر ذخر
((ذُ خْ))
ذخیره، نگه داشته شده برای روز مبادا، جمع اذخار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخو
تصویر دخو
ساده لوح، کودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخو
تصویر دخو
((دَ))
دهخدا، کدخدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخو
تصویر بخو
((بُ))
حلقه و زنجیری که دست و پای چهارپایان را بدان بندند، بخا
فرهنگ فارسی معین