پرانیدن، بردن، ذرو ریح شی ٔ را، برداشتن باد آنرا. دامیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، پریدن، رفتن. پریدن و رفتن چیزی خود بخود، برباد کردن خرمن گندم و جز آن تا از کاه پاک شود. دامیدن. (زوزنی) ، ذروشی ٔ، شکستن آنرا، بشتاب رفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، ذرو ظبی، بشتاب رفتن آهو، ذرو دهان، خطا کردن در سخن و ناتمام گفتن، بیفتادن. (تاج المصادر بیهقی). ذرو شی ٔ، افتادن آن. (منتهی الارب). ذروضرس، بیفتادن دندان، بر باد داده شدن. دامیده شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، وعید کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، آفریدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، ستاره از جای خویش برفتن. (زوزنی)