جدول جو
جدول جو

معنی ذباله - جستجوی لغت در جدول جو

ذباله
پوده کنه (فتیله)
تصویری از ذباله
تصویر ذباله
فرهنگ لغت هوشیار
ذباله
فتیلۀ شمع یا چراغ، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پلیته، پتیله
تصویری از ذباله
تصویر ذباله
فرهنگ فارسی عمید
ذباله
((ذُ لِ))
جمع ذبیل، آشغال
تصویری از ذباله
تصویر ذباله
فرهنگ فارسی معین
ذباله
((ذُ لَ))
فتیله شمع یا چراغ
تصویری از ذباله
تصویر ذباله
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قباله
تصویر قباله
پیوند نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اباله
تصویر اباله
سرپاگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذابله
تصویر ذابله
مونث ذابل: سست پلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلاله
تصویر ذلاله
خوار شدن فرو کاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذبانه
تصویر ذبانه
یک مگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذباره
تصویر ذباره
نیک نگریستن، نیک دریافتن، نیک فرا گرفتن، روان خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ذباب واحد ذباب یک مگس یک کلیز، مگسک از چهره های سپهری، باز مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباله
تصویر زباله
آشغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زباله
تصویر زباله
خار و خاشاک و خاکروبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباله
تصویر حباله
دام، جتک مرگ قید بند. یا حباله نکاح. قید ازدواج، دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دباله
تصویر دباله
ترنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباله
تصویر زباله
خار و خاشاک و خاک روبه، چیزهای دورریختنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حباله
تصویر حباله
دام، قید، بند، حبالۀ نکاح مثلاً کنایه از قید زناشویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قباله
تصویر قباله
نوشته یا سندی که به موجب آن کسی چیزی را بر ذمه گیرد، سند عقد معامله یا نکاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طباله
تصویر طباله
شندف نوازی تبیره نوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباله
تصویر عباله
سنگینی گرانی، ستبرگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مکتوبی که در آن می نویسند چیزی را که انسان ملتزم میگردد از کار و عمل و یا دین و جزآن، ضمانت نامه و معاهده، سند عقد معامله یا نکاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباله
تصویر نباله
نژادگی، تیز هوشی، گرامکی، تیر گری تیر اندازی ساز و برگ آمادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هباله
تصویر هباله
گولی، خواهش پروه (غنیمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباله
تصویر حباله
((حِ لِ))
قید، بند، دام، نکاح قید ازدواج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دباله
تصویر دباله
((دَ لَ))
ترنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زباله
تصویر زباله
((زُ لِ))
آب کم، چیز اندک، در فارسی آشغال، خاکروبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قباله
تصویر قباله
((قَ لَ یا لِ))
سند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باله
تصویر باله
بال کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذبله
تصویر ذبله
پشکل، باد گرم پژمردگی از تشنگی یا گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذبال
تصویر ذبال
فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
((لِ))
اندام بال مانندی است در ماهیان و برخی جانوران دریازی که جهت شنا و حفظ تعادل به کار می رود، نمایش توأم با موسیقی و رقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باله
تصویر باله
بال، بال کوچک،
در علم زیست شناسی اندام ها یا پره های بدن ماهی که به کمک آن ها شنا می کند
رقص یک نفری یا دسته جمعی همراه با موسیقی و لباس مخصوص که معنی و مفهوم یا داستان یا سرگذشتی را بدون تکلم و فقط به وسیلۀ ژست ها و حرکات خود ادا می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذباله دان
تصویر ذباله دان
جایی که در آن آشغال ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذباله دان
تصویر ذباله دان
جایی که در آن آشغال ریزند
فرهنگ فارسی معین