جدول جو
جدول جو

معنی زباله

زباله((زُ لِ))
آب کم، چیز اندک، در فارسی آشغال، خاکروبه
تصویری از زباله
تصویر زباله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زباله

زباله

زباله
چیز اندک، یقال: مافی البئر زباله، یعنی نیست در چاه چیزی از آب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). همچنین گفته میشود: ما فی الاناء زباله، یعنی نیست در کاسه چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) :
این پیر زال گول زند زن را
از این زباله درهم و دینارش.
ناصرخسرو.
زبالۀ اتباع او را چون هباء در مصب صبا آواره و متفرق گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 293) ، در تداول، خاکروبه. گود، پلیدی. رجوع به زباله دان و زباله کش شود
لغت نامه دهخدا

زباله

زباله
لقب امیر احمد بن طاهر علی بن عزیز محمد بن ظاهر غازی صاحب حلب است. او مردی شجاع بود و در 680 هجری قمری در مصر درگذشت. (تاج العروس)
ابن حباب بن مکرب بن عملیق است که بگفتۀ ابن خردادبه زباله میان بغداد و مدینه منسوب بدوست. (تاج العروس)
دختر مسعود از عمالقه است و بگفتۀ ابن کلبی زباله میان بغداد و مدینه منسوب بدوست. (تاج العروس)
ابن تمیم برادر عمرو بن تمیم است. ابن اعرابی گوید: (قبیلۀ او) بسیار نیستند. (تاج العروس)
جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم است. (منتهی الارب). زباله بن خشیش جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم لیثی صحابی است. (تاج العروس). سمعانی آرد: زباله بن حشیش بن عبد یا لیل بن لیث از اجداد مالک بن حویرث صحابی است. (از انساب سمعانی). رجوع به زبالی شود
لغت نامه دهخدا

زباله

زباله
یوم الَزباله، از ایام عرب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

زباله

زباله
موضعی است. از آنجا است محمد بن حسن بن عباس. (منتهی الارب) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

زباله

زباله
دختر عتبه بن مرداس که شاعره است. (منتهی الارب). وی خواهر هردان و خدله است و با لعین منقری مهاجاه داشته و همچنین با خواهر خویش خدله اشعاری در هجو یکدیگر تبادل کرده اند. (تاج العروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا